گیلسون واندر ویر ویلتز اسطوره ای در دنیای رادیو ! دوستدار پیپ و سیگار برگ !
گیلسون واندر ویر ویلتز اسطوره ای در دنیای رادیو ! دوستدار پیپ و سیگار برگ !
زمانی گفته میشد که « قدرت رادیو این نیست که با میلیونها نفر صحبت میکند ، بلکه این است که با هر یک از آن میلیونها به صورت خصوصی و خصوصی صحبت میکند » .
با وجود بسیاری از چهره های افسانه ای در این دنیای رادیو ، یک پیشگام بود که فرسنگ ها جلوتر از بقیه بود : گیلسون واندر ویر ویلتز .
مردی با هزاران زندگی ، حرفه حرفه ای او به تنهایی نه تنها در سراسر کشور ، بلکه در سراسر جهان را در بر گرفت . تجربیات شخصی او ، او را به مجموعه ای از سازمان ها و دوستی های مادام العمر هدایت کرد که بر مسیر زندگی او تأثیر گذاشت . این داستان درباره « رادیو رکس » و میراثی است که او ساخت :
جوانی گیلسون وندرویر ویلتز :
گیلسون واندر ویر ویلتز در ۱۹ نوامبر ۱۸۹۸ در نیویورک ، متولد شد . در سنین پایین توانست کد مورس را بیاموزد که در یکی از مسیرهای شغلی آینده او مفید بود . هنگامی که او ۱۲ ساله بود ، برای زندگی با پدربزرگ و مادربزرگش به نیو کسل نیویورک رفت و در سرشماری سال ۱۹۱۵ ، طبق گزارش ها ، او به عنوان مسکن در Yonkers زندگی می کرد و به مدرسه در آکادمی سنت آنز می رفت .
پس از فارغ التحصیلی از سنت آن ، برای تحصیل در آکادمی نظامی نیویورک در نزدیکی وست پوینت رفت . پس از دوران مدرسه ، او یک ایستگاه رادیویی یک کیلوواتی درست از اتاق خوابش با حروف تماس “GW” در یونکرز ، نیویورک راه اندازی کرد . طبق مقالهای در مجله CQ برای اپراتورها و تکنسینهای رادیویی تجاری به نام « گیلسون ویلتز ، اولد تایمر » ، او این ایستگاه را راهاندازی کرد و رسماً یک آماتور بیسیم دارای مجوز در شهر نیویورک شد ، جایی که اولین مجوز تماس با ایستگاه او ۲WQ بود .
” قانون به یک آماتور اجازه میداد تا یک کیلووات برق ورودی داشته باشد، اما من از پنج عدد استفاده کردم . به سرعت بازرس رادیویی فدرال در خانه من ظاهر شد و ورودی را به ترانسفورماتور قدرت ۵ کیلوواتی توردارسون من تنظیم کرد تا حداکثر توان خروجی آن یک کیلووات باشد . ” ویلتز در مقاله ای به نام «رادیو رکس» از انجمن پیشگامان بی سیم (SOWP) اظهار داشت . در میان تماسهای بیسیم آماتور متعددی که به من اختصاص داده شد :
۹XG ، ۴NFK و ۲ XAL
بودند .
او مجوز فروش ژامبون خود را با مجوز تجاری معاوضه کرد و به عنوان یک قایقران جوان در :
S.S. El Oriente
شروع به کار کرد کرد .
شغل درخشان ویلتس در دریا ، سفر در سراسر جهان پس از مدتی که در دریا بود ، به عنوان مربی فنی در کمپ مارتین در دانشگاه تولین در نیواورلئان ، لوئیزیانا پایان یافت . در سرشماری سال ۱۹۳۰ مستند است که او اولین بار در سال ۱۹۱۷ در ۱۹ سالگی ازدواج کرد . او با همسر اولش فیلیس در نیویورک زندگی می کرد و به عنوان مربی رادیو در مدرسه رادیویی YMCA درست در همان زمانی که در سپاه سیگنال در لوئیزیانا خدمت می کرد ، کار می کرد .
” در سال ۱۹۱۷ از ارتباطاتم با :
Marconi-RCA
دست کشیدم و به دنبال کار در شرکت تابعه رادیو گرمسیری
United Fruit Company.
در Metapan ، KLF ، و به عنوان اپراتور امداد در UCJ ، یک ایستگاه ساحلی در سانتا مارتا ، کلمبیا کار کردم . یک دوره هیجان انگیز در حرفه بی سیم من سال بعد به بخش خط منتقل شدم ، جایی که با آن خدمت می کردم هاروی پیر بوشرون در SS مکزیک ، همانطور که به طور گسترده ای شناخته می شود ، یکی از اولین و برجسته ترین پیشگامان بی سیم در جهان است .
او سه سال را صرف سفر به دنیا کرد تا ایستگاه هایی را در اروپا ، آمریکای مرکزی و آمریکای جنوبی راه اندازی کند . این سفرهای سراسر جهان نیز در یک قطعه نمایه از
JoshuaBluBuhs.com
ذکر شده است ، که می گوید : ” او در سراسر جهان در کشتی های مختلف و به کشورهای مختلف به عنوان یک اپراتور بی سیم کار کرد … مانند یک شخصیت در داستان های پدرش ، بادیگارد یک شاهزاده روسی ، یک سرباز ثروتمند در آمریکای مرکزی ، یک ولگرد در مناطق استوایی – طبق یک گزارش ، زمانی که آمریکا اعلام جنگ کرد ، سه سال در دریا آلمان ، در آوریل ۱۹۱۷ ، او در مکزیک بود و کارهای محرمانه برای دولت مکزیک انجام می داد .
سفرهای او در دریا ادامه یافت ، جایی که او در ملوری لاینر کونچو ، KEC خدمت کرد . از آنجا به Segundo مکزیک ، XBB منتقل شد و در آنجا نویسنده شد و داستانی تخیلی به نام « فهرست سیاه » نوشت . او داستان را به پیتر بی کاین برد و او آن را به مجله Cosmopolitan فروخت . کاین در طول زندگی خود به مربی او تبدیل شد .
طبق گزارشات ، او در سپتامبر ۱۹۱۸ ، سه ماه قبل از آتش بس ، برای سربازی در جنگ جهانی اول ثبت نام کرد . پس از خدمت در جنگ بزرگ ، با USSB به دریا بازگشت و بعداً به شرکت ملی سیگنالینگ برق رفت . در طول این سالها در دریا ، انواع مختلفی از زندگی را تجربه کرد .
” با گذشت زمان ، ویلتز از یک دوره ماجراجویی و عاشقانه عبور کرد که او را به عنوان اپراتور ، سرباز، دوره گرد و T.T.T (ولگرد معمولی استوایی) در سراسر جهان برد . ” طبق گزارش یک کشتی در سال ۱۹۱۹ ، او در کشتی اسپرانزا بود و از کوبا به نیویورک بازگشت . گزارش های سرشماری سال ۱۹۲۰ در مورد محل اختفای او در این مرحله نامشخص بود زیرا در آن زمان در نیویورک زندگی می کرد .
با این حال ، او به عنوان یک دریانورد و مجرد نیز مشخص شد . می توان استنباط کرد که در طول این مدت در دریا و دور از خانه ، ازدواج او احتمالاً به هم خورد . ویلتس با لی دی فارست ملاقات کرد و در هایبریج نیویورک کار کرد و در این مدت برای نیروی دریایی تلفن های رادیویی ساخت .
ویلتس و دی فارست به همراهان مادام العمر تبدیل خواهند شد و دی فارست به ویلتز کمک می کند تا در طول این مدت به طور گسترده ای در مورد بی سیم بیاموزد . ویلتز در قسمت سابقه خود برای SOWP اظهار داشت : ” او تقریباً ۵۳ سال پس از آن بزرگترین دوست و همراه من بود . ”
رادیو رکس :
او لقب « رادیو رکس » را از « یک لرد بریتانیایی که زمانی همسایهاش بود . » دریافت کرد . بقیه عمرش اولین دستگاه تشخیص گفتار در سال ۱۹۲۰ رادیو رکس نام داشت که ممکن است الهام بخش این نام مستعار هوشمندانه باشد . از آنجا ، او مدیر ایستگاه WCI اخیراً تأسیس شده در نیوپورت ، رود آیلند شد . ویلتز یک برخورد طنز آمیز با مرگ را در دوران تصدی خود در WCI به یاد می آورد .
” بگذار بگویم یک بار چگونه مردم . من در سال ۱۹۲۰ مدیر ایستگاه WCI بودم . ساعات خدمت من از ۱۲ تا ۱۴ ساعت بدون وقفه ، هفت روز در هفته اجرا می شد . یک شب به ذات الریه مبتلا شدم و سریع به بیمارستان محلی منتقل شدم . این اتفاق در نیوپورت ، رود آیلند رخ داد . من تنها اپراتور بی سیم بودم و وقتی به بیمارستان رفتم ایستگاه ساکت شد . کشتی ها بدون پاسخ به تماس خود ادامه دادند . یکی از اپراتورها به دفتر خانه گزارش داد : ” WCI مرده . ” این کار را کرد . مرگ رکس ویلتز در مطبوعات صبح گزارش شد و جایگزینی به ایستگاه فرستاده شد . با او چت آندروود از دفتر شرکت بوستون آمد .
فهمیدم آنها در راه هستند اما دلیل آن را نمی دانستم . من به اسکله رفتم تا با قایق رودخانه ورودی آنها ملاقات کنم . آندروود به پایین پلانک آمد و از دریچه ها یک تابوت بیرون آمد . برای من من به سمت آندروود رفتم ، دستم را دراز کردم . او فکر می کرد که بدون شک یک جسد در حال حرکت است . او گفت : « بگو ویلتس ، واقعا تو مرده ای . ما اینجا آمدیم تا تو را دفن کنیم .
حالت صورتش یک حالت وحشت زده بود . یکی از مردان بی سیم در کشتی تلاش کرده بود و تلاش کرده بود WCI را بالا ببرد اما موفقیت آمیز نبود . او هرگز چنین مشکلی را تجربه نکرده بود ، همیشه می توانست در طول شب ، بدون توجه به ساعت ، ایستگاه را بالا ببرد و به همین مناسبت ، پس از تلاش تمام شب ، فقط گزارش داد : WCI مرده است و دفتر خانه فکر کرد که من واقعا مردم .
هنگامی که در WCI بود ، او همچنین نماینده ویژه برای شرکت پستی تلگراف شد و زمان خود را با Western Union متعادل کرد زیرا WCI خطوط رادیویی بین این دو شرکت داشت . در سال ۱۹۲۱ ، او به عنوان مربی در مدرسه تلگراف بی سیم سینسیناتی در کد و نظریه تبدیل شد . او به دیترویت ، میشیگان ، تولدو ، اوهایو بازگشت و سپس مدیر یک مدرسه تلگراف راه آهن در سینسیناتی ، اوهایو شد .
ویلتز در سال ۱۹۲۲ زمانی که اولین بخش رادیویی فروشگاه بزرگ جهان را برای شرکت می در سنت لوئیس ، میسوری سازماندهی و مدیریت کرد ، یک بار دیگر مسیر خود را تغییر داد ، جایی که او در نهایت نماینده خرید رادیو شد . او وظیفه داشت برای جستجوی کالا به هر کارخانه بزرگ رادیو زنگ بزند ، کاری که برای انجام آن یک میلیون دلار غرامت دریافت کرد . این شاهکاری بود که ویلتس به آن افتخار می کرد .
” من شرکت می را وارد تجارت رادیو در مقیاس بزرگ کردم ، اولین فروشگاه زنجیرهای که با یک کالای جدید راهی بازار شد . ” در آنجا در سنت لوئیس بود که او شرکت رادیویی خود را تأسیس کرد . این سرمایه گذاری با شکست مواجه شد و او را به شهر جفرسون ، میسوری سوق داد ، جایی که فرماندار او را وادار کرد تا به عنوان ” مهندس رادیو برای ایالت میسوری ” تبدیل شود و اولین مقام رادیویی سیاسی ایالتی را در تاریخ داشت ایالت دفتر بازاریابی برای کشاورزان و ایجاد اولین گروه زندانیان از ایالت .
Willets
در غرب میانه در سال ۱۹۲۲ ، او خود را در سنت جوزف ، میسوری یافت ، جایی که ایستگاه رادیویی WOS را تأسیس کرد .
از آنجا، او به داونپورت ، آیووا منتقل شد ، جایی که WOC را تأسیس کرد ، که طبق گفته The Davenport Democrat ، که اکنون به عنوان Quad-City Times شناخته می شود ، به یک سوپرایستشن (یک ایستگاه رادیویی یا تلویزیونی که از طریق ماهواره در سراسر کشور پخش می شود) در این منطقه تبدیل شد .
در طول این دوره از کار خود ، او ” لیگ تحقیقات عمومی رادیو ، یک سازمان ملی برای کسانی که مایل به بهبود پخش و دریافت رادیو هستند ” سازماندهی کرد . ویلتز دو سال به عنوان رئیس ملی فعالیت کرد و قبل از استعفا مدت کوتاهی به عنوان دبیر ملی لیگ بود . او همچنین به سازماندهی انجمن کهنه کار اپراتورهای بی سیم کمک کرد و در آگوست ۱۹۲۳ ، برنامه ای در مورد نکات خانگی و آشپزی به نام
“House Hints Of Service”
پخش کرد ، که بعداً تبدیل به یک کتاب آشپزی WOC از دستور العمل های جمع آوری شده از شنوندگان رادیو شد که بیش از ۱۰۰۰۰۰۰ نسخه فروش داشت . او همچنین باشگاهی را تشکیل داد که به باشگاه خانه های شاد معروف شد . در حالی که او برای مدت کوتاهی در غرب میانه حضور داشت ، در ایستگاه های رادیویی مختلفی سخنرانی کرد .
او در سپتامبر ۱۹۲۲ در حالی که در سنت جوزف ، میسوری در سنت جوزف ، میسوری بود ، برای بار دوم با آن برک کانلان ازدواج کرد . آنها با هم صاحب یک دختر شدند ، تنها فرزند ویلتز ، توویا ، متولد ۲۰ نوامبر ۱۹۲۳ . زندگی ماجراجویانه ویلتز همچنان ادامه داشت . در تابستان سال ۱۹۲۴ ، ویلتس و یک مهندس رادیو در یک سفر با قایق از Turtle Creek ، ویسکانسین ، به Davenport ، آیووا ، در یک سفر ۲۶۸ مایلی برای تفریح سفر کردند .
او خروج خود را از داونپورت ، آیووا ، ایستگاه WOC در اوایل سال ۱۹۲۵ اعلام کرد تا به نیویورک برگردد و ایستگاه جدیدی به نام WRNY را برای رادیو نیوز ، بزرگترین مجله رادیویی منتشر شده ، راه اندازی کرد . ظاهراً قبل از عزیمت ، شنوندگان WOC از ویلتز التماس کردند که در ایستگاه آیوان بماند . گزارش شده است که او فرستنده قدیمی را از WOC جدا کرد و حمل کرد و برای استفاده در ایستگاه جدید WRNY که قرار بود از هتل روزولت پخش شود ، به اخبار رادیو فرستاد . او برای
Hugo Gernsback
– پدر داستان های علمی تخیلی مدرن و ناشر
Electrical Experimental، Science and Invention،
و
Motor Campers و Tourists
کار می کرد . “WRNY اولینهای بسیاری داشت . قابل توجهترین آنها اولین پیوند ماوراء اقیانوس اطلس بین یک ایستگاه بریتانیایی در لندن ، ۲LO و ایستگاه ما در نیویورک ، WRNY بود . ویلر درایدن ، بازیگر برجسته دراماتیک ، سپس در نقش نیویورک در ” محموله سفید ” او برای اولین بار از مدار بی سیمی استفاده کرد که هر دو قاره انگلیسی زبان را به هم متصل می کرد انجام آن ابتدا از وزیر بازرگانی وقت ، هربرت هوور ، که بعداً رئیس جمهور ایالات متحده شد ، خواسته شد . ”
ویلتز پس از بازگشت به نیویورک با خانواده اش در کوئینز ساکن شد . با این حال ، او تصمیم گرفت دوباره نقل مکان کند . جاشوا در قسمت سابقه خود برای وبلاگش ، نوشت : « نه خانوادهاش و نه نیویورک نتوانستند او را نگه دارند .
ویلتس در غرب ویلتز در فوریه ۱۹۲۶ مدیریت ایستگاه رادیویی WDBO در اورلاندو ، فلوریدا را برای حدود یک سال به عهده گرفت . در مقاله مجله CQ ، این خاطره از این دوران از زندگی ویلت را به دست می آوریم : در ۱ نوامبر ۱۹۲۶ ، ویلتز تصمیم گرفت که زندگی او به عنوان یک مرد رادیویی هرگز به شهرت و ثروت منجر نشود . بر این اساس ، او کشتی خود را رها کرد ، مصمم بود که ساکن شود و نویسنده شود !
دوستانش خندیدند و آگاهانه سرشان را تکان دادند . اولین شغل او در ساحل ، سرایداری برای یک فروشگاه رادیویی در سانفرانسیسکو بود . از این پس او به مدیر کل KFWI رسید . پس از چند ماه خدمت که در طی آن پول خود را پس انداز کرد و اوقات فراغت خود را صرف نوشتن داستان کرد ، استعفا داد . آخرین بار در دریا در ییل و هاروارد (WRY و WRH) و او برای همیشه از کار در رادیو ، با مشاهده خدمات در هر شاخهای از تجارت ، برای همیشه قرارداد امضا کرد . هشت ماه پس از تصمیم خود برای ترک رادیو ، او تصمیم دیگری گرفت که دیگر هرگز با حقوق کار نکند .
خود ویلتز این بار را به یاد آورد و اظهار داشت : ” در سال ۱۹۲۶ ، در حالی که به طور موقت فقط در سانفرانسیسکو گیر افتاده بودم ، به دنبال استخدام در ایستگاه KFWI Radio Entertainments , Inc… KFWI یک سردرد واقعی بود . ” این ایستگاه برای صاحبان سودآور نبود ، بنابراین کاتتون آن را به کلیسای علوم مسیحی محلی فروخت ، بخش رادیویی که به کشیش سی گیل سپرده شده بود . ویلتس ماموریت خود را برای تضمین قراردادهای تبلیغاتی به انجام رساند و همچنین کشیش گیل را متقاعد کرد که به همه فرقه ها فرصت های برابر بدهد .
Radio smoke, [19/09/1403 07:25 ب.ظ]
” به زودی KFWI پخش خدمات را از کلیساهای ادیان دیگر در “City By The Bay” آغاز کرد . ”
ویلتس به عنوان نویسنده :
ویلتز تصمیم گرفت نویسنده شود و در سال ۱۹۲۷ به عنوان ستون نویس برای روزنامه سانفرانسیسکو نیوز شروع به نوشتن کرد . در کالیفرنیا ، پیتر بی . کاین ، مربی ادبی او ، احتمالاً به او کمک کرد تا نویسنده ای معتبر در سانفرانسیسکو شود . شهر کنار خلیج خانه کاین بود . در این دوران از زندگی ویلتز بود که به دنیای مسابقات علاقه مند شد . ” او مردی پرشور بود ، در این شکی نیست . ” او ستون روزانه خود را به اطلاعیه ها ، بررسی ها و همه چیزهای مربوط به مسابقات مختلف برای سه سال آینده اختصاص داد و نام ستون خود را
The National Contest News
گذاشت . او آنقدر به این سرگرمی اختصاص داشت که به همراه ۱۱ مرد دیگر در سال ۱۹۲۸ انجمن مسابقات ملی را تأسیس کرد و یک قانون اساسی ، آیین نامه ها و حتی یک نشان را به تصویب رساند . این اشتیاق تا جایی ادامه یافت که او شروع به معرفی خانه خود به عنوان ” ستاد مسابقات بین المللی ” کرد . این ستون روزانه در سال ۱۹۳۰ به گزارش هفتگی تبدیل شد .
او جایزه سالانه را برای ” گروه تمام آمریکایی ConteSTARS ” اعلام کرد که ۱۰ مسابقه برتر سال را برجسته می کرد . در سرشماری سال ۱۹۳۰ ، طبق گزارش سرشماری ۱۹۴۰ ، ویلتز خود را یک نویسنده داستان میدانست و با کنجکاوی خود را مردی مجرد میدانست ، اگرچه همسرش ، آن و دخترش ، توویا ، طبق سرشماری ۱۹۴۰ ۱۰ سال بعد ، هنوز زنده بودند و در نیویورک زندگی میکردند . او همچنین در سال ۱۹۳۴ مقدمه کتابی به نام Contest Gold را نوشت .
ویلتس بار دیگر عشق جدیدی را در همسر سوم خود ، برنیس “بانی” باون ، که خودش به عنوان یک سرگرمی در مسابقات شرکت می کرد ، پیدا کرد . اعتقاد بر این است که او علاقه او را به مسابقات برانگیخت زیرا طبق گزارشات او را تشویق کرد تا در مسابقه ای شرکت کند که در آن ۵۰۰۰ دلار (معادل حدود ۹۰۰۰۰ دلار در سال ۲۰۲۴) برنده شد ، که بیشتر اشتیاق او را تشویق کرد .
این زوج زمانی بین اواخر دهه ۱۹۲۰ و اوایل دهه ۱۹۳۰ ازدواج کردند . این ازدواجی بود که تا پایان عمر ویلتز در کنار هم ماندگار شد . مقاله ای به نام برنده جایزه ، که توسط ویلتز در سال ۱۹۳۶ نوشته شده است ، بینشی از علاقه اختصاصی او به دنیای مسابقات ارائه می دهد .
” مسابقات جوایز را امتحان کنید . آنها می توانند به میلیون ها نفر دیگر کمک کنند تا همه چیزهایی را که ما ذکر کردیم به دست آورند – و بیشتر ! یک خودکار ، یک خط ، چند دقیقه زمان … و شما می توانید هزاران جایزه بگیرید . پیشنهادهایی که اکنون در حال انجام است ، همان چیزهایی که همیشه می خواستید و همچنین تجملاتی که همیشه آرزویش را داشتید .
ویلتز در دنیای رمزنگاری و شهر پسران :
ویلتز در طول سالهای آخر زندگی خود به نوشتن نامه و مقاله برای نشریات الکترونیک ادامه داد . در طول جنگ جهانی دوم ، توسط سپاه سیگنال ارتش ایالات متحده از او خواسته شد تا یک مدرسه آموزشی برای رمزنگاران برای کمک به خواندن ” اسرار ملل دیگر ” برگزار کند . زندگی او در اوایل دهه ۱۹۴۰ تغییر دیگری پیدا کرد : او شیفته پدر فلانگان ، مالک Boys Town ، یک سازمان غیرانتفاعی در نبراسکا شد .
او در سال ۱۹۴۳ مقالهای نوشت و به فیلم اسپنسر تریسی که چند سال قبل از آن ساخته شد ، به نام Men of Boys Town که در سال ۱۹۴۱ اکران شد ، اشاره کرد . این داستان به دنبال پدر ادوارد فلانگان ، رئیس خانه پسران مشکلدار شهر پسران بود که در دادگاه یک جوان فلج شده شرکت کرد .
متهم به قتل ویلتس ستون مسابقه خود را زمانی که از او دعوت شد تا یک سال را در نبراسکا با پدر فلانگان بگذراند و مطالبی را برای زندگی نامه فلانگان جمع آوری کند ، بست . این داستان هرگز به تنهایی منتشر نشد ، اگرچه در کتاب اورسلر ، پدر فلانگان از شهر پسران ، که چند سال بعد در سال ۱۹۴۹ منتشر شد ، گنجانده شد .
دوران پیری ویلتز :
ویلتز در سال ۱۹۴۴ به سانفرانسیسکو بازگشت و برای دفتر مدیریت قیمت ، هیئت جیرهبندی سازمان ملل کار کرد و به عنوان دبیر انجمن بازرگانان خیابان ایروینگ مشغول به کار شد . او چندین سال بیمار شد و پس از این مدت تحت عمل های مختلفی قرار گرفت .
اگرچه اطلاعات در مورد این عمل ها ، بیماریها و سالهای آخر زندگیاش محدود است ، اما میدانیم که او به غیر از انجمن بازرگانان ، از بیشتر تعهدات و سازمانهای خود کنارهگیری کرد ، اما در سال ۱۹۴۸ او نیز از آن دست کشید . او از سانفرانسیسکو نقل مکان کرد و به سمت شمال به سمت ملکی در امتداد رودخانه روسیه در کالیفرنیا در ویلا گرانده رفت ، « در سایههای بوهمین گروو » که بقیه روزهایش را در آنجا گذراند . ظاهراً او یکی از اعضای منشور
Lee De Forest Pioneers
بود ، حتی برای مدتی میزبان خود
De Forest
در خانه روستایی خود بود . در سال ۱۹۵۵ ، منطقه زیر آب رفت و او آن را در روزنامه نوشت ، جایی که به عنوان مدیر دفاع غیرنظامی معرفی شد ، حتی درخواست کرد که نیروی هوایی فورا کمک به منطقه ارسال کند .
گزارش شده است که او در طول زندگی خود به سازمان های خود عشق می ورزید و بیشتر وقت خود را به آنها اختصاص داد . ویلتس در سال ۱۹۷۱ در مورد تمبرهای آمریکایی درآمد نوشت و همچنین مشاغل مختلف ، داستان های سفر و زندگی تزئین شده خود را در مقاله ” رادیو رکس ” برای SOWP بازگو کرد .
گیلسون واندر ویر ویلتز تا ۷۷ سالگی زندگی کرد و در ۷ ژانویه ۱۹۷۶ درگذشت .
ارتباط ویلتز با انجمن فورتئان :
ویلتز علاوه بر کاوش در جهان و حرفه درخشانش در صنعت رادیو و چاپ ، عضو انجمن فورتین نیز بود . این سازمان آثار چارلز فورت ، وقایع نگار پدیده های غیرقابل توضیح و عجیب را حفظ کرد . به گزارش Encyclopedia.com ، این انجمن توسط تیفانی تایر در ۲۶ ژانویه ۱۹۳۱ تأسیس شد . اولین شماره مجله انجمن فورتئان در سپتامبر ۱۹۳۷ منتشر شد . با شماره یازدهم (زمستان ۱۹۴۴-۱۹۴۵) عنوان به شک تغییر کرد و بر دل مشغولی مشخص فورت به شک و تردید سالم نسبت به عقاید جزمی تأکید کرد . شک بیشتر مدیون تایر بود اشتیاق خستگی ناپذیر و شماره ۶۱ آخرین بود .
ویلتز در نسخههای مختلفی از جمله شک ۱۷ ، که در مارس ۱۹۴۷ منتشر شد ، ذکر شد ، جایی که او در فهرست کسانی قرار گرفت که جالبترین بریدهها را ارائه کردند . ویلتز نسبت به جامعخ علمی معاصر بدبین بود . نام او در کنار بریدههای پدیده در ۱۸ ، ۱۹ و ۲۱ ظاهر شد . در سال ۲۰ هیچ اشارهای به ویلتز وجود نداشت ، به احتمال زیاد به این دلیل که او در حال سازماندهی یک پایگاه جدید برای شکوفایی Forteanism در ساحل غربی بود . Encyclopedia.com شکل گیری ” فصل دوم ” در ساحل غربی را مستند می کرد .
در ۲۱ ژوئیه ۱۹۴۸ ، دابت تایر تشکیل « فصل دوم » را اعلام کرد : اعضای سانفرانسیسکو و منطقه خلیج به طور غیررسمی به عنوان مهمان MFS MacNichol ، که افتخارات این ایده را با MFS Drussai و کارهای مونتاژ با MFS di به اشتراک می گذارد ، ملاقات کرده اند . گیلسون ویلتز ریاست داشت و ویکفیلد در را نگه داشت . ما یک تماس تلفنی کامل و یا صورتجلسه نداریم ، اما همه گزارش ها موافق هستند که صحبت ها بالا ، گسترده و خوشحال کننده بود . اعضا نام خود را در کتابی نوشتند که – با تأیید اتفاق آرا – به نام “کتاب ملعون” نامگذاری شد . کسی موضوع “منشور” را از “دفتر مرکزی” مطرح کرد .
این فصل در ادامه با سیاست تایر ، صلحطلبی و نظریههای مربوط به جنگ جهانی دوم تحریک شد . با پایان سال ۱۹۴۸ ، دیگر خبری از فصل دوم نبود . پس از آن ، نام ویلتز بعد از ۲۳ سالگی دیگر در Doubt ظاهر نشد . ” همانند دیگران ، او ممکن است از فقدان میهن پرستی تایر عصبانی شده باشد – تایر از دفاع مدنی که ویلتز به آن پیوست متنفر بود . ”
ولیتز علاقه مندی در دنیای پیپ و سیگار برگ :
گیلسون واندر ویر ویلتز که کلاه های زیادی بر سر داشت ، در طول زندگی خود پیپ و سیگار برگ می کشید . در یک بریده خبری از شماره روز پدر مجله
Wally Frank Ltd.
یک قطعه نمایه نشان می دهد که او علاقه خود به پیپ های خوب و تنباکوهای عجیب و غریب را به بیش از ۲۵ سال سفر خود در سراسر جهان نسبت می دهد .
او با پیپ مستند است و میگوید : ” در سن ۴۱ سالگی تا آنجا که میدانم ، تصویر من هرگز چاپ نشده است ، مگر اینکه من پیپ میکشیدم ! ” او همچنین به عنوان ” یک مشتاق پیپ ” شناخته می شود و ادعا می کند که بهترین کار او در حالی انجام شده است که از آرامش آرامش بخش تنباکوی ملایم در یک پیپ خوش طعم لذت می برد .
او از کشیدن تنباکوهای والی فرانک لذت می برد : ” نقش والی فرانک ، با مسئولیت محدود ، بر روی هر پیپ یا لوازم جانبی سیگار کشیدن ، تضمینی برای کیفیت شناخته شده و مورد احترام در سراسر جهان متمدن است .
تنباکوهای والی فرانک شهرت و محبوبیت خود را از طریق کلمات به دست آورده اند . تبلیغ از راه تبادل تجربیات خوب مصرف کنندگان بین هم .
او همچنین در زندگی خود تجربه سیگار برگ را داشت . یک داستان قابل توجه در سال ۱۹۱۷ در کشتی
Mallory Liner Concho
اتفاق افتاد که ویلتز در قطعه سابقه خود برای SOWP درباره آن صحبت کرد. … در اینجا تقریباً شهرت پیدا کردم . دختر شیرخوار یک سیگارساز ثروتمند کوبایی ، به نام آپهام ، در دریا افتاده بود . من به دنبال او رفتم و او را در زمان کوتاه نجات دادم . آقای آپهام مرا به ملک خود دعوت کرد تا مهمان او باشم . سیگاربرگ های او شهرت جهانی داشتند و به طور صریح و منحصراً برای سران اروپا ساخته شده بودند . هر امپراتور ، پادشاه ، قیصر ، تزار ، یا رئیس دولت ، برند خاص خود را از سیگاربرگ های دست ساز آپهام داشت که هر کدام با نوار سیگار رنگارنگ خود که دور برگ های معطر پیچیده شده بودند .
او علاوه بر این تجربه ، مدتی سیگار نیز تولید می کرد : من مدیر ایستگاه WOC ، Davenport ، Iowa شدم . وظیفه من این بود که مخارج ایستگاه را به نحوی پرداخت کنم . تبلیغات در آن روزهای خوب و قدیمی ممنوع بود . در نتیجه ملاقات قبلی با آقای آپهام ، سیگارساز ، به ایده ای رسیدم . من هم سیگار میسازم . “WOC Cigars” و سیگارهای خوبی بودند . در همه جا از مردم خواستیم تا فقط برای کمک به تأمین مالی برنامه های بیشتر و بهتر برای ایستگاه داونپورت ، مارک ما را بخرند . این ایده کار کرد ! و این ایستگاه را برای مدت طولانی روی آنتن نگه داشت !
رادیو رکس : مردی که زندگی های زیادی داشت !
خلاصه ای از زندگی درخشان و همیشه در حال تغییر گیلسون واندر ویر ویلتز در سالنامه سال ۱۹۷۱ انجمن پیشگامان بی سیم ،
که ویلتز یکی از اعضای مادام العمر آن بود ، منتشر شد . « رادیو رکس ، تاریخدان انجمن و یکی از افسران مؤسس ، همچنین بنیانگذار VWOA بود و تجربهای فوقالعاده در زمینه بیسیم/رادیو داشته است – از اپراتور دریایی اولیه تا مدیر اجرایی که برخی از بزرگترین ایستگاههای پخش را در ایالات متحده تأسیس کرد . ” زندگی ویلتز مطمئناً پر از افتخارات مختلف بود ، همه با پیپ و سیگاربرگ های مورد اعتمادش در دست برای به انجام رساندن بهترین هایش ، در بین مشاغل ، کشورها و در میان نزدیکترین دوستانش .
اگر این مقاله مور توجه شما قرار گرفته پیشنهاد می شود پادکست رادیو اسموک رو دنبال کنید و از ادغام موسیقی و دنیای تدخین لذت ببرید