اوپنهایمر نابغه ای دوستدار پیپ !

در این مقاله می خوانید :

اوپنهایمر نابغه ای دوستدار پیپ !

اوپنهایمر نابغه ای دوستدار پیپ !
رابرت اوپنهایمر یک نابغه غیرمعمول بود . بر خلاف دیگران با استعدادهای فکری مشابه ، که اغلب از نظر اجتماعی بی دست و پا هستند ، او جذاب ، کاریزماتیک و بی نهایت جالب بود . او با اندامی لاغر با چشمان آبی نافذ ، در میان زنان محبوب بود و در جوانی چهار یا پنج رابطه را در یک زمان حفظ می کرد . او به شش زبان ، از جمله سانسکریت ، که برای سرگرمی در چند هفته بیکار یاد گرفت ، تسلط داشت و به طور تجربی با فرهنگ های مختلف در سراسر جهان آشنا بود ، در نتیجه او را به یک گفتگوگر جذاب تبدیل کرد .

هنگامی که او در دانشگاه کالیفرنیا در برکلی تدریس می کرد ، سخنرانی های اوپنهایمر بسیار محبوب بود . او به این دلیل که می‌توانست موضوعات پیچیده‌ای مانند مکانیک کوانتومی را قابل درک و مرتبط کند ، مشهور بود و دانش‌آموزان او را دوست داشتند و حتی از او تقلید می‌کردند : شاگردانش چنان او را تحسین کردند که شروع به تقلید از آداب و رسوم استاد خود کردند . ” آنها با عصبانیت روی تخته سیاه خط می کشیدند ،

با لحنی آرام و عمیق صحبت می کردند . ” دستهایشان را جلوی لبهایشان گرفتند . آنها کمی سرفه کردند و به طور قابل توجهی بین جمله ها مکث کردند . حتی برخی سیگار کشیدن زنجیره ای و پیراهن آبی را انتخاب کردند ! رابرت ، یک پیپ کش تایید شده ، عادت داشت هر وقت کسی سیگار یا پیپ را بیرون می آورد فندک خود را باز کند . به زودی « دانشجویان او را می‌توان از راه دور در کافه‌تری‌های دانشگاه برکلی و پاسادنا به‌خاطر عادتشان که مانند عروسک‌های خیمه شب بازی بر روی ریسمان‌های نامرئی ، با شعله‌های ریز بین انگشتانشان به اطراف می‌چرخند ، شناخت ».

اوپنهایمر نابغه ای دوستدار پیپ
اوپنهایمر نابغه ای دوستدار پیپ

اوپنهایمر که قبل از تبدیل شدن به یک استاد شیمی در هاروارد و بعداً توسعه علاقه خود به فیزیک نظری در شهر نیویورک متولد و بزرگ شد ، هوش قابل توجه خود را در سنین پایین به نمایش گذاشت . هنگامی که ۱۲ ساله بود ، به زمین شناسی علاقه مند شد و با استفاده از ماشین تحریر خانواده اش ، مکاتبه ای را با زمین شناسان معتبر در مورد صخره هایی که در پارک مرکزی مطالعه می کرد آغاز کرد .

از آنجایی که او مانند یک متخصص در این زمینه می نوشت ، این زمین شناسان از اینکه با یک کودک نامه رد و بدل می کردند ، بی خبر بودند و اوپنهایمر متوجه شد که برای ایراد سخنرانی به باشگاه کانی شناسی نیویورک دعوت شده است . او دعوت را پذیرفت و وقتی او وارد شد ، گروه شگفت زده شدند . آنها سخنرانی را که او ایستاده بر روی یک ایراد کرد تشویق کردند

این یک نابغه زودهنگام برای جامعه علمی بود و اوپنهایمر همچنان تقریباً همه کسانی را که ملاقات می کرد تحت تأثیر قرار می داد . پس از فارغ التحصیلی از هاروارد ، به دانشگاه کمبریج در انگلستان رفت ، اما به نظر او کار آزمایشگاهی که در آنجا انجام می داد خسته کننده و کسل کننده بود و افسردگی در آن ایجاد شد ،

وضعیتی که او در تمام زندگی خود با آن مبارزه کرد . او متوجه شد که به فیزیک نظری بسیار بیشتر از کارهای آزمایشگاهی علاقه مند است و به دانشگاه گوتینگن در آلمان رفت ، جایی که در سال ۱۹۲۷ دکترای خود را در فیزیک گرفت و با فیزیکدانی به نام ماکس بورن ، کمک چشمگیری به نظریه مولکولی کوانتومی ارائه کرد .

که توابع موجی هسته های اتم را می توان جدا از توابع الکترون های یک مولکول به دلیل تفاوت آنها در نظر گرفت . در جرم نسبی ، سرعت دادن به محاسبه توابع موج مولکولی . زمان کار نظری قابل توجهی در فیزیک کوانتومی بود و تقریب بورن-اپنهایمر به یکی از مهمترین مفاهیم در علم نسبتاً جوان تبدیل شد . زمانی که اوپنهایمر در گوتینگن بود ، نیلز بور را ملاقات کرد که خود به شخصیتی برجسته در نظریه کوانتوم تبدیل شد . این دو بعداً روی ساخت بمب اتمی در لوس آلاموس با هم کار کردند .

فعالیت نظری اوپنهایمر :

اوپنهایمر در حین تدریس در برکلی و مؤسسه فناوری کالیفرنیا و سخنرانی در دانشگاه‌های سراسر جهان ، شهرت خود را ارتقا داد . او مورد توجه دانشجویانی قرار گرفت که خود به دانشمندان معتبر تبدیل شدند و کار او در فیزیک هسته ای ، الکترودینامیک کوانتومی و ستاره شناسی نظری در جامعه علمی بسیار مورد احترام بود .

برای مثال ، در میان بسیاری از انتشارات او ، مقاله‌ای بود که وجود پوزیترون ، پادذره الکترون را پیش‌بینی می‌کرد . کار او در مورد مسئله گسیل الکترون میدانی منجر به مفهوم تونل زنی کوانتومی می شود ، که یک پدیده مکانیک کوانتومی است که در آن یک الکترون یا اتم از یک سد انرژی عبور می کند که طبق فیزیک کلاسیک ،

احتمالاً نمی تواند انرژی کافی برای آن داشته باشد . علایق اوپنهایمر گسترده بود و او در همه چیزهایی که به آن علاقه مند می شد درخشان بود : طیف سنجی ، فیزیک هسته ای ، نظریه میدان کوانتومی ، کاربرد نسبیت عام در اخترشناسی نظری ، ریاضیات مکانیک کوانتومی ، پرتوهای کیهانی ، رادیواکتیویته مصنوعی تحت بمباران دوترون ها .

اوپنهایمر نابغه ای دوستدار پیپ
اوپنهایمر نابغه ای دوستدار پیپ

 

ایزوتوپ پایدار هیدروژن) ، اخترفیزیک و او مقاله‌ای نوشت که در آن سیاهچاله‌ها را پیش‌بینی می‌کرد . او اکتشافات و علوم پیشرفته ای را برای طیف وسیعی از زمینه های غیرممکن پیچیده انجام داد .

ناآرامی جهانی

او با ظهور آدولف هیتلر متوجه سیاست شد و اگرچه به برخی از ایده‌های کمونیسم در مخالفت با اقتدارگرایی هیتلر گرایش پیدا کرد و از آن حمایت کرد ، اما هرگز به حزب نپیوست . او به اصلاحات اجتماعی علاقه مند بود که در دوران مک کارتی کمونیستی به حساب می آمدند ، اگرچه فعالیت های او کمونیستی نبود بلکه ضد فاشیستی بود .

او میزبان جمع آوری کمک های مالی بود ، به عنوان مثال ، برای جمهوری اسپانیا در طول جنگ داخلی اسپانیا و از طریق آشنایانش که بعدا متهم به کمونیست بودن شدند ، به اهداف چپ کمک کرد . سایرین در جامعه علمی نیز هیتلر را تماشا می کردند و زمانی که شکافت هسته ای در سال ۱۹۳۸ توسط دانشمندان آلمانی اتو هان و فریتز استراسمن کشف شد ،

امکان نظری بمب اتمی برای فیزیکدانان آشکار بود . زمانی که آلمان در سال ۱۹۳۹ به لهستان حمله کرد ، آلبرت انیشتین و دیگر دانشمندان برجسته به دولت ایالات متحده هشدار دادند که آلمان نازی می تواند یک سلاح هسته ای طراحی کند و جهان را ویران کند . آشکار بود که متفقین قبل از آلمان نیاز به توسعه قابلیت های هسته ای داشتند .

پیگیری انرژی اتمی

در سال ۱۹۴۲ ، ارتش ایالات متحده مسئولیت سازماندهی تلاش‌ها برای مهار نظامی انرژی هسته‌ای را پذیرفت ، برنامه‌ای که به پروژه منهتن معروف شد و اوپنهایمر ، عمدتاً به دلیل تخصص بین‌رشته‌ای‌اش ، برای راه‌اندازی و هدایت آزمایشگاهی به این منظور انتخاب شد .

بیشتر بخوانید:  رنگ دهی پيپ مرشام بيوكس كاری

– عنوان رسمی او ” هماهنگ کننده گسیختگی سریع ” بود که اشاره به انتشار واکنش زنجیره ای سریع نوترونی لازم برای انفجار اتمی او لوس آلاموس در نیومکزیکو را برای این مکان انتخاب کرد و بهترین فیزیکدانان شناخته شده را گرد آورد . تا سال ۱۹۴۵ ، این پروژه از چند صد نفر به بیش از ۶۰۰۰ نفر افزایش یافت و بودجه آن از ۶۰۰۰ دلار به تقریباً ۲ میلیارد دلار افزایش یافت که ۹۰٪ آن برای تولید مواد شکافت پذیر سرمایه گذاری شد .

کار با مشکل جداسازی ایزوتوپ ها آغاز شد : برای انرژی هسته ای یا سلاح ، جداسازی اورانیوم طبیعی به اورانیوم غنی شده و اورانیوم ضعیف شده ضروری است . چهار روش مختلف مورد بررسی قرار گرفت : جداسازی الکترومغناطیسی ، انتشار گازی ، سانتریفیوژهای گازی و انتشار حرارتی . همچنین مطالعات بر روی راکتورهای پلوتونیوم ، آب سنگین و گرافیت به عنوان تعدیل کننده نوترون آغاز شد . اوپنهایمر شروع به کار بر روی محاسبات سریع نوترون کرد که برای درک جرم بحرانی و انفجار ضروری بود . مقدار گیج کننده ای از علم جدید باید کشف می شد . ن

بوغ اوپنهایمر در درک علوم مختلف به کار رفته برای پروژه بود . او توانایی درک سریع جنبه های اولیه هر موضوعی را داشت که در ترکیب کار دانشمندان رشته های مختلف ضروری بود . او همچنین احترام افرادی را که مدیریت می کرد با دست ورزی به دست آورد . او از روی میزش هدایت نمی‌شد ، بلکه از آزمایشگاه‌ها هدایت می‌کرد . او شخصا در بیشتر کارهای انجام شده شرکت داشت . حضور مستمر او باعث ایجاد اشتیاق و انگیزه برای موفقیت شد .

بمب های اصلی

تا سال ۱۹۴۵ ، پروژه منهتن دو نوع مختلف بمب اتمی تولید کرد : یک بمب شکافت اورانیوم غنی شده از نوع تفنگ به نام پسر کوچک و یک بمب انفجاری پلوتونیومی به نام مرد چربی . هر دو نوع نیاز به دستیابی به جرم بحرانی دارند ، که حداقل مقدار مواد شکافت پذیر لازم برای یک واکنش زنجیره ای هسته ای پایدار است . برای یک سلاح ، بدیهی است که باید جرم بحرانی را تا زمانی که مورد نیاز است به تأخیر انداخت و پروژه منهتن دو راه را برای شروع واکنش ایجاد کرد . یک اسلحه از نوع تفنگ با شلیک یک جرم زیربحرانی به جرم دیگر به جرم بحرانی دست می یابد . سلاح‌های انفجاری ، مانند Fat Man ،

به انفجارهای همزمان برای فشرده کردن توده‌های زیربحرانی در یک جرم بحرانی وابسته هستند . آزمایش ترینیتی در سال ۱۹۴۵ اولین انفجار هسته ای در تاریخ بود. این گجت با نام مستعار «گجت» از یک بمب پلوتونیومی انفجاری با طراحی «مرد چربی» استفاده می‌کرد که انرژی انفجاری ۲۵ کیلوتن TNT را آزاد می‌کرد . این مکان حوضه صحرای Jornada del Muerto در نیومکزیکو بود که به عنوان “سفر مرد مرده” ترجمه می شود . این بخشی از محدوده بمباران آلاموگوردو بود که کمی قبل از آزمایش به میدان آزمایشی White Sands تغییر نام داد .

بمب ترینیتی در بالای یک برج ۱۰۰ فوتی برای کمک به تقریب نتایج انفجار در ارتفاع قرار داده شد . از آنجایی که انفجار کروی خواهد بود ، آسیب بیشتری در اثر انفجار در هوا نسبت به زمین ایجاد می شود . این اولین انفجار هسته ای در ساعت ۵:۳۰ صبح رخ داد و ابر قارچی آن به ۷.۵ مایلی جو رسید .

اوپنهایمر نابغه ای دوستدار پیپ
اوپنهایمر نابغه ای دوستدار پیپ

واکنش شکافت سه پوند از ۱۳ پوند پلوتونیوم خود را مصرف کرد در حالی که ۱۰ پوند در جو پخش شد . این انفجار دهانه ای به عمق پنج فوت و عرض ۸۸ یارد ایجاد کرد . مردم موج شوک را از فاصله ۱۰۰ مایلی احساس کردند . سالها بعد ، در سال ۱۹۶۵ ، اوپنهایمر آن روز را به یاد آورد :

ما می دانستیم که دنیا مثل قبل نخواهد بود . چند نفر خندیدند ، چند نفر گریه کردند . اکثر مردم ساکت بودند . به یاد خطی از کتاب مقدس هندو ، بهاگاواد گیتا افتادم . ویشنو سعی می‌کند شاهزاده را متقاعد کند که باید وظیفه‌اش را انجام دهد و برای تحت تأثیر قرار دادن او ، شکل چند دستی خود را به خود می‌گیرد و می‌گوید : ” اکنون من به مرگ تبدیل شدم ، ویرانگر دنیاها . ” گمان می کنم همه ما به این یا آن فکر می کردیم .

نیروی هوایی دوم یک بیانیه مطبوعاتی برای مردم ارائه کرد که البته متوجه انفجار شده بودند . در این بیانیه آمده است : ” یک خشاب مهمات که از راه دور حاوی مقادیر قابل توجهی مواد منفجره قوی و مواد آتش‌زا بود منفجر شد . هیچ تلفات جانی یا جراحتی به کسی وارد نشد و خسارات مالی خارج از انبار مواد منفجره ناچیز بود .” (نوریس، ۴۰۶)

اوپنهایمر از موفقیت آمیز بودن آزمایش راحت و خوشحال شد . ایسیدور رابی ، فیزیکدان ، گزارش داد ، ” من هرگز راه رفتن او را فراموش نخواهم کرد ؛ هرگز نحوه پیاده شدن او از ماشین را فراموش نخواهم کرد .

پیامدهای انفجار هسته ای

پس از دو بمباران هسته ای ژاپن در هیروشیما و ناکازاکی کمتر از یک ماه بعد ، مردم با دقت بیشتری مطلع شدند . بیش از ۲۰۰۰۰۰ نفر کشته شدند که اکثریت قاطع آنها غیرنظامی بودند . ایده این بود که چنین نمایش گسترده ای از برتری نظامی ژاپن را مجبور به تسلیم می کند و در نتیجه تعداد بی شماری از جان باختگان احتمالی در صورت ادامه جنگ را نجات می دهد .

یک تظاهرات در بخش خالی از جمعیت ژاپن ، بدون نابودی صدها هزار نفر ، ممکن است همین کار را انجام دهد ، اما رئیس جمهور ترومن تصمیم دیگری گرفت . تنها چهار بمب ساخته شده بود ، از جمله بمب آزمایشی ترینیتی و ترومن می خواست این ایده را مطرح کند که هیچ محدودیتی برای تعداد این بمب گذاری ها وجود ندارد و به این نتیجه رسید که هیچ کدام را نمی توان در املاک خالی هدر داد .

یک بیانیه جسورانه لازم بود . این مفهومی است که از آن زمان به شدت مورد بحث قرار گرفته است . کمتر از دو هفته پس از بمباران ناکازاکی ، اوپنهایمر نامه ای را به وزیر جنگ تحویل داد که در آن خواستار ممنوعیت سلاح های هسته ای شد . چند ماه بعد او به دیدار پرزیدنت ترومن رفت تا در مورد خطر یک مسابقه تسلیحاتی با اتحاد جماهیر شوروی و نیاز به کنترل بین المللی انرژی اتمی صحبت کند . ترومن نگرانی اوپنهایمر را رد کرد . آن دو به توافق نرسیدند :

در مصاحبه با ترومن ، نارضایتی اوپنهایمر باید آشکارا آشکار بوده باشد ، زیرا ترومن – که از شکاف بین شهرت اوپنهایمر به عنوان فردی متین ، درخشان و خوش‌بین و چهره‌ای مردد و زمزمه‌کننده در مقابل او شوکه شده بود – متاثر شد تا بپرسد چه چیزی موضوع بود اوپنهایمر آهسته گفت : ” آقای رئیس جمهور ، احساس می کنم دست هایم خون است .

” این اظهارات ترومن را خشمگین کرد و عملاً هم به جلسه و هم به شانس اوپنهایمر برای برخورد رئیس جمهور به عنوان یک شخص مورد اعتماد پایان داد . ترومن بعد از آن گفت : « من به او گفتم ، خون روی دستانم نشسته بود – تا من نگران این موضوع باشم .» شش ماه پس از جلسه ، ترومن همچنان علیه دانشمند نادم که به دفترش آمده بود ، سرزنش می کرد « و بیشتر وقتش را صرف فشار دادن دستانش می کرد و به من می گفت که به خاطر کشف انرژی اتمی روی آن ها خون است . ” (راهب، ۴۹۴)

بیشتر بخوانید:  تاریخچه سیگاربرگ‌های کوهیبا

ترومن بعداً گفت : ” من دیگر نمی خواهم آن پسر عوضی را در این دفتر ببینم .” اوپنهایمر می دانست که اتحاد جماهیر شوروی به زودی انرژی اتمی را توسعه خواهد داد ، هرچند او دقیقا نمی دانست چه زمانی . ترومن ادعا کرد که پاسخ را می داند : “هرگز .” ترومن اشتباه می کرد . شوروی بمب اتمی خود را توسعه داد ، آن را در سال ۱۹۴۹ آزمایش کرد و از آن زمان به بعد ، گزینه برای سیاستمداران و دیکتاتورها برای نابودی جهان باقی مانده است . ترومن توسعه بمب هیدروژنی را برای حفظ برتری نظامی سرعت بخشید . اوپنهایمر با این برنامه مخالفت کرد .

اوپنهایمر پس از لوس آلاموس

او پس از افشای محرمانه بودن لوس آلاموس پس از بمب گذاری ها و قرار گرفتن روی جلد مجلات Life و Time ، خود را به شهرت رساند . او رئیس کمیته عمومی مشورتی کمیسیون انرژی اتمی شد و متوجه شد که دیگر علاقه ای به تدریس ندارد . مخالفت اوپنهایمر با بمب هیدروژنی مورد توجه قرار گرفت و او متهم شد که حامی کمونیست است ، احتمالاً به این دلیل که فقط کمونیست ها می توانند نابودی جهانی را تایید نکنند .

در جلسه ای مخفیانه ، روابط گذشته او با کمونیست های مظنون و نظرات او در مورد بمب هیدروژنی بررسی شد . اگرچه او از اتهامات عدم وفاداری تبرئه شد ، کمیته مشورتی عمومی کمیسیون انرژی اتمی مجوز امنیتی او را به حالت تعلیق درآورد که هم از نظر شخصی و هم از نظر حرفه ای تحقیرآمیز بود .

نظر اکثریت هیئت امنیت پرسنل به ” نقص شخصیت ” اوپنهایمر و معاشرت های جوان او با افراد مشکوک به تمایلات کمونیستی اشاره داشت . جامعه علمی این تمرین را به عنوان شکار جادوگر و اوپنهایمر را قربانی مک کارتیسم می دانستند ، ورنر فون براون با کنایه گفت که اگر اوپنهایمر به جای ایالات متحده در انگلستان اقامت می کرد ، او به عنوان شوالیه شناخته می شد . به نظر می رسید که کشورهای دیگر به او بیشتر از کشور خود احترام می گذارند .

فرانسه او را در سال ۱۹۵۷ افسر لژیون افتخار کرد و در سال ۱۹۶۲ در بریتانیا به عنوان عضو خارجی انجمن سلطنتی انتخاب شد . در همین حال ، اوپنهایمر دیگر صدایی در سیاست دولت ایالات متحده نداشت . یک مصاحبه ویدیویی بین اوپنهایمر و روزنامه‌نگار معروف ادوارد آر . مارو به دلیل حذف بحث در مورد از دست دادن مجوز امنیتی قابل توجه است :

رابطه آسان و احترامی که هر مرد برای دیگری قائل بود واضح بود ، حتی اگر هوای دفتر اوپنهایمر نبود . موضوعی که آنها مستقیماً به آن نپرداخته اند ، رسیدگی امنیتی اوپنهایمر و از دست دادن مجوز دولتی بود . به همان اندازه دود فراگیر از پیپ اوپنهایمر و زنجیره بی پایان مارو از سیگارهای کمل ، موضوع حضوری نافذ و محو در اتاقی بود که دو مرد در آن با هم صحبت می کردند ، حتی اگر ، مانند دود ، هرگز آشکارا تایید نمی شد .

در سال ۱۹۶۳ ، زمانی که کمیته مشاوره عمومی و دفتر پرزیدنت کندی اعلام کردند که اوپنهایمر برای دریافت جایزه انریکو فرمی انتخاب شده است ، شهرت او بازسازی شد . این جایزه برای دانشمند ایتالیایی که پیشگام آزمایش و توسعه انرژی هسته ای بود و اکنون شاید بیشتر به خاطر پارادوکس فرمی شناخته شده است ،

یک سوال علمی/فلسفی در رابطه با کمبود شواهد برای حیات فرازمینی ، زمانی که شرایط جهانی نشان می دهد که باید وجود داشته باشد ، نامگذاری شد . همه جا باشد گفته می شود که سوال اصلی فرمی این بوده است : ” همه کجا هستند ؟ ” جایزه ای که نام او را یدک می کشد بسیار معتبر است و با کمک هزینه ۱۰۰۰۰۰ دلاری همراه بود .

به نظر می رسد این جایزه به ویژه برای اوپنهایمر ، مردی که تلاش برای مهار و استقرار انرژی گرما هسته ای را رهبری کرد ، مناسب است . کندی قبل از ارائه ترور شد ، اما جانشین او ، لیندون بی. جانسون ، این جایزه را در دسامبر ۱۹۶۳ اهدا کرد . جکی کندی حضور در این مراسم را ضروری دانست تا بتواند به اوپنهایمر بگوید که همسرش چقدر احساس می‌کند که لیاقتش را دارد و بیش از درآمد کسب کرده است . جایزه متأسفانه اوپنهایمر خیلی بیشتر زنده نخواهد ماند . او در سال ۱۹۶۵ به سرطان گلو مبتلا شد و در فوریه ۱۹۶۷ در سن ۶۲ سالگی در خواب درگذشت .

اوپنهایمر و دنیای پیپ

اوپنهایمر یک پیپ کش مادام‌العمر بود و دائماً سیگاربرگ یا پیپ  بعدی‌اش را از آخرین سیگاربرگ یا پیپ قبلی روشن می‌کرد ، شرایط کاری پراسترس او را به کشیدن ۷۵ تا ۱۵۰ چسترفیلد در روز تشویق می‌کرد ، در حالی که تقریباً هیچ نمی‌خورد و فقط ۱۱۵ سیگار می‌ کشید . روی قاب شش فوتی اش ضربه می زند . پیپ هم می کشید .

او عاشق تنباکو بود . با این حال ، کشیدن پیپ او تا دوران میانسالی تحت الشعاع سیگار کشیدن او قرار گرفت . اولین تجربه سیگار کشیدن او در دوران جوانی و در یک سفر کمپینگ بود . اوپنهایمر اغلب در مسیر چادر می‌زد . یک شب بدون غذا گرفتار شد ، او متقاعد شد که پیپ یکی از دوستانش را به‌عنوان راهی برای آرام کردن دردهای گرسنگی به اشتراک بگذارد .»

(میکلمور، ۱۴) . آنقدر خوب کار کرد که ظاهراً هرگز اسموک را ترک نکرد . و ظاهراً غذا خوردن را از سر نگرفت . حداقل یک عکس از او در حال پیپ کشیدن چیزی است که به نظر می رسد یک دانهیل با دایره سفید روی استم است . او تمایل داشت که پیپ های مستقیم و صاف سنتی دود کند . ما در مورد پیپ های خاصی که او می کشید اطلاعات کمی داریم ، اما تنباکوی مورد علاقه او را می شناسیم : گردو .

با این حال ، وقتی اوپنهایمر پیپ همیشه حاضرش را پر از تنباکوی مورد علاقه‌اش گردویی می‌کرد و روی صندلی‌اش می‌چرخید تا محوطه‌ی سبز و بی‌نظیر محوطه دانشگاه را از پنجره‌هایی که در دفترش قرار داشت ، ببیند ، او بیشتر تنها بود . منزوی از همیشه یازده سال پیش زندگی آرام آکادمیک او در زمینه تحقیق و تدریس یک چرخش ناگهانی و کاملاً غیرقابل پیش بینی پیدا کرد : او به رهبری مهم ترین ، مخفی ترین و مرگ و میرترین قمار علمی تاریخ سپرده شد : آزمایشگاه لوس آلاموس . پروژه منهتن که اولین بمب اتمی جهان را ساخت .

تنباکو گردو توسط شرکت جان میدلتون دیگر ساخته نمی شود و به دلیل طعم آن نامگذاری نشده است . مزه گردو نداشت . ترکیبی از برلی ، کاوندیش ، کنتاکی ، لاتاکیا ، مریلند ، اورینتال و ویرجینیا در یک نمایش درشت بود و به‌خاطر یکی از قدیمی‌ترین خیابان‌های فیلادلفیا نام‌گذاری شد .

بیشتر بخوانید:  تاریخچه فندک زیپو

از زمان استماع اوپنهایمر در مورد مجوز امنیتی خود ، دوباره در زندگینامه پیتر میشلمور ، سالهای سوئیفت : داستان رابرت اوپنهایمر (۱۹۶۹) به تنباکو اشاره شده است : هیئت سه نفره ، راب و دستیارش آرتور رولندر ، تیم پادگان و اوپنهایمر ، متهم ، که یک کاناپه چرمی پشت صندلی شاهد گذاشته شده بود ، در یک اتاق کوچک در ساختمان اداری موقت کمیسیون جمع شده بودند و وکلا در دو طرف اتاق بودند . راب پنجره را که کمی باز نگه داشته بود ، دود سنگین سیگاربرگ وکیل و دود معطر تنباکوی گردو را از پیپ اوپی بیرون می‌کشید .

ویکتور کوهن از ساندی تریبون مینیاپولیس به علاقه اوپنهایمر به کشیدن پیپ اشاره کرد : کوهن به نکته ای اشاره می کند که پیپ کشیدن مداوم اوپنهایمر را دقیقاً همانطور که در برنامه تلویزیونی مارو نشان داده بود ، ذکر می کند . البته در دهه ۱۹۵۰ ، اسموک به اندازه کلاه برای مردان رایج بود ، اما ذکر پیپ اوپنهایمر ، یا گاهی اوقات سیگاربرگ های او ، در هر توصیفی از اوپنهایمر در این دوره اجتناب ناپذیر بود .

اوپنهایمر آنقدر پیپ‌کشی متعهد بود که بسیاری از توصیف‌های او ، اگر نگوییم بیشتر ، شامل چیزی در مورد پیپ کشیدن او می‌شود و زمانی که کریستوفر نولان کار روی یک فیلم سینمایی درباره حرفه اوپنهایمر را آغاز کرد ،  کشیدن پیپ لزوماً یک نکته مهم بود .

فیلم جدید اوپنهایمر

نولان هم نویسندگی و هم کارگردانی این فیلم پرطرفدار را که در سال ۲۰۲۳ منتشر شد ، برعهده داشت . کیلیان مورفی در نقش اصلی این فیلم بازی می‌کند ، بازیگری باتجربه که بیشتر برای بازی در نقش تامی شلبی در سریال بی‌بی‌سی ، پیکی بلایندرز ، شناخته می‌شود . مورفی با نزدیک شدن به نقش ، اهمیت پیپ اوپنهایمر را درک کرد و نکته جالب توجه این بود که در مراحل مقدماتی از فروشگاه پترسون در دوبلین بازدید کرد تا به او کمک کند تا آن را درست انجام دهد . جیانلوئیجی فیوری ، یکی از همکاران پیترسون که در طول بازدید مورفی با او کار می کرد ،

می گوید : ” بله، او اینجا بود .” ” همه کسانی که بعداً در مورد آن شنیدند ناراحت شدند زیرا من هیچ عکسی دریافت نکردم . مشتریان ما مستحق خدمات کارآمد هستند ، نه آزار و اذیت .” این بازدید خیلی پیش از آن بود که بیشتر مردم از برنامه ریزی فیلم مطلع شوند . جیانلوئیجی می‌گوید : دیدن کیلیان مورفی در خیابان‌های دوبلین یا نشستن در کنار شما در یک میخانه در مرکز شهر غیرعادی نیست . مورفی بالاخره یک ایرلندی است .

یک روز بعد از ظهر او وارد مغازه در خیابان ناسائو شد . بلافاصله لبخند زدم تا او را راحت کنم و به او اطمینان دهم که هیاهو و امضا نمی خواهم . می گفت دنبال پیپ می گشتم چون می خواست سیگار را ترک کند . من توضیح دادم که اگر بتواند ایده خوبی خواهد بود ، به خصوص که شما دود پیپ را استنشاق نمی کنید . جیانلوئیجی از مورفی پرسید که آیا شکل یا نوع خاصی از پیپ را در ذهن دارد ؟ او یک عکس سیاه و سفید از رابرت اوپنهایمر را نشان داد که در حال کشیدن پیپ مستقیم بود . وقتی مورفی عکس را بیرون آورد ، جیانلوئیجی مطمئن بود که ماجرای ترک سیگار اشتباه بوده است .

“او نمی خواست سیگار کشیدن را ترک کند . او نمی خواست شروع به کشیدن پیپ کند . و بعد خنده دار بود که از من پرسید : ” به نظر شما بهترین راه برای بارگذاری و روشن کردن آن پیپ چیست ؟ ” مورفی از جیانلوئیجی خواست تا تظاهر کند . ” او از من خواست که به او نشان دهم چگونه کاسه را پر کند و از چه حرکاتی استفاده کند . در حالی که من به او نشان می دادم که چگونه پیپ را پر و روشن کند (من از ۰۳ Spigot خودم برای نشان دادن استفاده می کردم) او پرسید که آیا می تواند از من فیلمبرداری کند .

جیانلوئیجی معتقد است که مورفی می‌خواست مطمئن باشد که چگونه یک فرد  پیپ کش را به درستی به تصویر بکشد . او از من فیلم گرفت ؛ فقط از دستان من . فکر می‌کنم این چیزی است که او با تماشای ویدیوهای یوتیوب نمی‌توانست آن را درک کند . این یک منبع عالی است ، اما در عین حال ، اگر می‌خواهید راه اساسی برای انجام کاری را ببینید ، این بدترین است . مکان ، زیرا همه کلمات و زمان زیادی را با انحرافات و انحرافات زیاد می گذرانند ، بنابراین برای یک نمایش ۲۰ ثانیه ای ، باید حداقل ۲۰ دقیقه وقت بگذارید تا متوجه شوید که این کلیپ چیست .

من فکر می کنم که او سعی کرد به آموزش های یوتیوب نگاه کند و سپس یک راه آسان را انتخاب کرد : یک پیپ کش را پیدا کنید تا شخصاً به او نشان دهد که چگونه یک کاسه تنباکو را بارگذاری کند و آن را روشن کند از من فیلم بگیرید .” جیانلوئیجی پترسون آران X105 را توصیه کرد . او فکر می کرد ۱۵۰ ممکن است تقریب کمی بهتر از پیپ در عکس اوپنهایمر باشد ،

اما در حال حاضر هیچ ۱۵۰s بدون نوار نیکل در انبار وجود نداشت و مورفی نمی خواست نوار نیکل روی پیپ باشد ، بنابراین X105 بود . او فقط یک پیپ ساده و مستقیم می خواست . این یک گفتمان ۲۰ دقیقه ای بود ، اما تاثیری بزرگی بر جای گذاشت .

بنابراین ، هنگام تماشای ساخته کریستوفر نولان از اوپنهایمر ، مراقب Aran X105 باشید و بدانید که رفتارهای پیپ کشیدن مورفی در این فیلم از فروشگاه پترسون در خیابان ناسائو در دوبلین سرچشمه گرفته است و اینکه جیانلوئیجی فیوری در کمک به شخصیت پردازی مورفی برای رسیدن به باورپذیری نقش داشته است . همه ما فیلم‌هایی را دیده‌ایم که در آن بازیگران دست و پا چلفتی و بی‌تجربه تلاش می‌کنند تا افراد پیپ کش را به تصویر بکشند . باید از مورفی به خاطر دقتی که در تصویر اوپنهایمر به آن پرداخته ستایش کرد .

رابرت اوپنهایمر یک پیپ کش و یک نابغه واقعی بود که دارای صلاحیت منحصربفردی برای هماهنگی تلاش‌های پروژه منهتن بود ، زیرا او ذاتاً مفاهیم پیچیده و متفاوت را از بسیاری از علوم لازم برای تکمیل بمب اتمی درک می‌کرد یا می‌توانست به سرعت تسلط یابد . او تا پایان عمر با احساس گناه و شک دست و پنجه نرم کرد و راه هایی را که می توانست برای کاهش آسیب احتمالی و جلوگیری از فاجعه آینده دنبال کرد . زندگی او سرشار از موفقیت های خیره کننده و همچنین افسردگی و ناامیدی بود و مانند هر پیپ کش خوب ، او بر آنچه که به کمک آسایش و رضایت یک پیپ در حال سوختن کمک می کرد ، پیروز شد .

اوپنهایمر نابغه ای دوستدار پیپ

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برچسب ها