جان اشتاین بک

در این مقاله می خوانید :

جان اشتاین بک : نویسنده و پیپ کش

یکی از جذاب‌ترین عناصر نوشتن  سادگی آن است. یک مداد، کاغذ و کمی خلاقیت، تمام چیزی است که برای شروع نیاز دارید. با این حال، برخی ممکن است ترجیح دهند امکانات بیشتری در اختیار داشته باشند، مانند موسیقی پس‌زمینه یا یک صندلی راحت. برای جان اشتاین‌بک، یک پیپ پر از تنباکو مکمل خوشایندی برای فرآیند خلاقانه‌اش بود.

نویسنده‌ی کتاب‌های «خوشه‌های خشم» و «شرق بهشت»، اشتاین‌بک آثاری ضروری از ادبیات آمریکا خلق کرد و احتمالاً در حین نوشتن این داستان‌های حماسی پیپ می‌کشید. با این حال، میراث اشتاین‌بک بسیار فراتر از دو رمان است. او داستان‌های کوتاه، رمان‌های کوتاه، نمایشنامه‌ها، فیلمنامه‌ها و حتی مقالات علمی را نیز در کارنامه خود دارد. کار او ژانرهای مختلف را در بر می‌گیرد و صحنه‌های کمدی را با همان مهارتی خلق می‌کند که برخی از تأثیرگذارترین لحظات ادبیات را نوشته است.

برای خوانندگان در سراسر جهان، زندگی شخصی اشتاین‌بک دانشی ضروری برای درک کامل رمان‌های اوست، و دانستن کمی درباره عادت‌های پیپ‌کشیدن او نیز خالی از لطف نیست.

جان اشتاین بک
جان اشتاین بک

تجربیات آموزشی

جان اشتاین‌بک در ۲۷ فوریه ۱۹۰۲ در دره سالیناس، کالیفرنیا به دنیا آمد. او سال‌های اولیه زندگی خود را در نزدیکی خط ساحلی کالیفرنیا در منطقه‌ای اطراف سالیناس و مونتری، کالیفرنیا گذراند. خانه دوران کودکی‌اش الهام‌بخش بسیاری از آثار او بود، به طوری که بسیاری از رمان‌هایش در مونتری و دره سالیناس اتفاق می‌افتند. داستان‌هایی که در سال‌های شکل‌گیری شخصیتش خواند نیز تأثیر زیادی بر نوشته‌هایش گذاشتند.

مادر اشتاین‌بک، اولیو، معلم سابق مدرسه بود و عشق او به مطالعه را پرورش داد. او بسیاری از ماجراهای پرماجرایی را خواند که تخیل کودکان بی‌شماری را در طول سال‌ها به خود جلب کرده‌اند، مانند «آیوانهو»، «جزیره گنج» و «رابین هود». خطوط داستانی قهرمانانه رمان‌هایی مانند «خیابان کنسروسازی» و «تورتیلای فلت» که الهام‌گرفته از داستان‌های آرتوری هستند، مستقیماً به هنری برمی‌گردند که اشتاین‌بک در دوران رشدش با آن آشنا شد.

در مدرسه، اشتاین‌بک به سرعت به عنوان نویسنده‌ای درخشان شناخته شد. معلمانی که مقالات و آثار خلاقانه او را می‌خواندند، همواره تحت تأثیر قرار می‌گرفتند، اگرچه اشتاین‌بک هرگز نمرات بالایی در مدرسه نداشت. حتی سایر دانش‌آموزان نیز به مهارت‌های او با قلم توجه کردند. یکی از دانش‌آموزان جوان‌تر اشتاین‌بک گفت: «جان حتی در آن زمان به عنوان یک نویسنده شناخته می‌شد. او شما را در گوشه‌ای گیر می‌انداخت و داستانی عالی تعریف می‌کرد… اصلاً تعجب‌آور نبود وقتی که او به خاطر کتاب‌هایش مشهور شد».

پس از فارغ‌التحصیلی از دبیرستان، اشتاین‌بک در سال ۱۹۱۹ و در سن تنها ۱۷ سالگی در دانشگاه استنفورد ثبت‌نام کرد. اشتاین‌بک اغلب در مورد جوانی پرجنب‌وجوش خود در دوران دانشگاه داستان‌هایی تعریف می‌کرد، اما بسیاری از دوستانش در آن زمان تصویر کاملاً متفاوتی از او ارائه می‌دادند و می‌گفتند که او بیشتر احتمال دارد خود را در اتاق خوابگاهش برای آخر هفته حبس کند تا اینکه به شهر برود. بسیار شبیه به دوران دبیرستان، اشتاین‌بک در استنفورد نیز از بی‌حوصلگی تحصیلی رنج می‌برد و در نهایت به خانه بازگشت.

او مدتی را به سفر گذراند و برای مدتی در نیویورک سیتی و دریاچه تاهو زندگی کرد. اشتاین‌بک همچنین در این سال‌ها روابط مادام‌العمری برقرار کرد. نزدیک‌ترین دوست او اد ریکتس، زیست‌شناس دریایی اهل مونتری بود که شخصیت‌هایی در کتاب‌هایی مانند «سه‌شنبه‌های شیرین» را الهام بخشید و حتی یک مجله علمی به نام «دریای کورتز : گزارشی آرام از سفر و تحقیق» را با اشتاین‌بک تألیف کرد . در سال ۱۹۳۰ ، اشتاین‌بک با کارول هنینگ، اولین همسرش، آشنا شد و ازدواج کرد که آثار اولیه او را ویرایش و تایپ می‌کرد.

در دوران جوانی‌اش در کالیفرنیا، اشتاین‌بک شروع به کار در مشاغل کارگری کرد که شامل کارهای سخت بدنی بود. کار در این مشاغل باعث شد اشتاین‌بک با بسیاری از کارگران مهاجر آشنا شود، برخی از آن‌ها بعدها الهام‌بخش شخصیت‌های رمان‌هایش شدند. او در مصاحبه‌ای درباره «موش‌ها و آدم‌ها» گفت که این دوران الهام‌بخش یکی از شخصیت‌های اصلی کتاب ، لنی ، بود: «من در همان منطقه‌ای کار کردم که داستان در آن اتفاق می‌افتد. شخصیت‌ها تا حدی ترکیبی هستند. لنی یک شخص واقعی بود… من هفته‌ها در کنار او کار کردم» .

همچنین مهم است که اشاره شود در دوران جوانی اشتاین‌بک، او بحران اقتصادی رکود بزرگ را تجربه کرد. او برای تأمین معاش خود تلاش می‌کرد و در آپارتمان‌های فرسوده زندگی می‌کرد و از رژیم غذایی متشکل از «ساردین ، نان، دونات و قهوه » تغذیه می‌کرد.

اشتاین‌بک روزهای خود را با انجام کارهای عجیب و غریب یا در انبارها و انجام کارهای طاقت‌فرسا می‌گذراند، که این امر توانایی او برای نوشتن را مختل می‌کرد. برای بهبود تمرکزش روی نوشتن ، پدرش به او کمک هزینه‌ای داد که او برای چند سال از آن استفاده کرد تا اولین مجموعه داستان‌های کوتاه و رمان‌هایش را بنویسد، فرصتی خوش‌یمن برای یک رمان‌نویس نوپا .

تجربیات اشتاین‌بک در این سال‌ها چارچوب بسیاری از نوشته‌هایش را تشکیل داد. اگرچه تربیت طبقه متوسط اشتاین‌بک، تحصیل در استنفورد و کمک هزینه نوشتنش با تصویر خشن و خسته‌کننده‌اش در تضاد است، اما شکی نیست که دوران انجام کارهای سخت و معاشرت با همکارانش تأثیری ماندگار بر او گذاشت. احترام اشتاین‌بک به افراد کم‌بضاعت به آثارش اصالتی تأثیرگذار بخشید ، چیزی که مخاطبان آمریکایی به راحتی آن را پذیرفتند.

جان اشتاین بک
جان اشتاین بک

بنویس آنچه را که می‌دانی

در سال ۱۹۲۹، اولین رمان اشتاین‌بک با عنوان «جام طلایی» منتشر شد، که داستانی تخیلی از زندگی واقعی دزد دریایی مشهور، هنری مورگان بود. اگرچه انتشار اولین اثر یک نویسنده لحظه‌ای مهم است، اما «جام طلایی» با استقبال کمی از سوی منتقدان و فروش متوسطی مواجه شد. این استقبال ضعیف به موضوعی برای آثار اولیه اشتاین‌بک تبدیل شد، به طوری که آثار بعدی او مانند «چراگاه‌های بهشت» (۱۹۳۲) و «به خدای ناشناخته» (۱۹۳۳) نیز با بازخوردهای مشابهی روبرو شدند.

بیشتر بخوانید:  سیگار برگ رومئو ژولیت

متأسفانه در این زمان، مادر و پدر اشتاین‌بک بیمار شدند و مادرش، اولیو ، دچار سکته مغزی ناتوان‌کننده‌ای شد . از آنجا که درآمد اشتاین‌بک از نوشتن کفاف زندگی‌شان را نمی‌داد، بیماری والدینش به یک بار مالی سنگین تبدیل شد و او و همسرش، کارول، بحث‌های طولانی‌ای درباره ترک نوشتن و دنبال کردن شغلی با درآمد بهتر داشتند. با این حال، این دوران پرتلاطم الهام‌بخش اشتاین‌بک شد تا تلاش‌های خود را برای نوشتن دوچندان کند، که نتیجه آن پیش‌نویس اولین اثر موفقش، «تپه‌های تورتیلا» (۱۹۳۵) بود.

«تپه‌های تورتیلا» در مونتری، کالیفرنیا، به ویژه در محله‌ای فقیرنشین به همین نام که بر فراز تپه‌های مشرف به شهر قرار داشت، روایت می‌شود. شخصیت‌های اصلی داستان «پایسانوها» هستند، اعضای یک فرهنگ لاتین مختص کالیفرنیا، که از افسانه‌های شهری که اشتاین‌بک شنیده بود و تعاملات مستقیم او با پایسانوهای مونتری الهام گرفته شده‌اند. بنابراین، «تپه‌های تورتیلا» نمونه‌ای اولیه از استفاده قابل توجه اشتاین‌بک از تجربیات شخصی برای خلق رمان‌ها است. این رمان به دلیل تصاویر دقیق از مونتری و توصیف‌های زنده از شخصیت‌های پایسانو، توجه مخاطبان و منتقدان را به خود جلب کرد.

فروش بالای این کتاب و قرارداد ساخت فیلم بر اساس آن، اشتاین‌بک را برای همیشه از فقر نجات داد و به او امکان داد تا تمام تمرکز خود را روی نوشتن بگذارد. با این حال، بقیه کشور هنوز درگیر رکود بزرگ و بحران گردوغبار بود، که این موضوع پایه‌ای برای آثار بعدی اشتاین‌بک شد.

جان اشتاین بک
جان اشتاین بک

رکود بزرگ و بحران گردوغبار

رمان بعدی اشتاین‌بک ، « نبردی مشکوک » (۱۹۳۶) ، درباره اعتصاب کارگران میوه‌چین در دوران رکود بزرگ در کالیفرنیا بود. برخلاف فضای شاد و سبک «تپه‌های تورتیلا» ، این کتاب به فقر و خشونت‌هایی می‌پردازد که بسیاری از آمریکایی‌ها در آن دوره با آن روبرو بودند. اگرچه «نبردی مشکوک» به موفقیت رمان قبلی او نرسید، اما موضوع آن زمینه‌ساز آثار بعدی او شد. رمان کوتاه بعدی اشتاین‌بک، «موش‌ها و آدم‌ها» (۱۹۳۷) ، جایگاه او را به عنوان یک افسانه ادبی آمریکایی تثبیت کرد. مخاطبان داستان ساده لنی و جورج را دوست‌داشتنی و فکربرانگیز یافتند و این کتاب به زودی به صدر فهرست پرفروش‌ترین‌ها در سراسر کشور رسید. علاوه بر این، این رمان کوتاه ممکن است ماندگارترین اثر در فهرست آثار اشتاین‌بک باشد، زیرا هنوز هم بخشی از برنامه درسی کلاس‌های ادبیات انگلیسی در دبیرستان‌های ایالات متحده است.

پس از آن، اشتاین‌بک «موش‌ها و آدم‌ها» را به یک نمایشنامه تبدیل کرد. این نمایش در برادوی با استقبال گرمی روبرو شد و به زودی تور سراسری خود را آغاز کرد. این نمایشنامه آغازگر تلاش‌های هنری اشتاین‌بک خارج از حوزه شعر، داستان‌های کوتاه و رمان بود. اشتاین‌بک بعدها دو نمایشنامه دیگر و فیلم‌نامه‌هایی مانند «قایق نجات» (۱۹۴۴) اثر آلفرد هیچکاک و فیلم وسترن «زنده باد زاپاتا!» (۱۹۵۲) با بازی مارلون براندو نوشت. اگرچه او با برادوی و هالیوود همکاری کرد، اما نوشتن رمان‌های بلند همیشه بهترین کار او بود، که این موضوع با انتشار رمان «خوشه‌های خشم» (۱۹۳۹) دوباره ثابت شد.

«خوشه‌های خشم»، اثر برجسته ادبیات بحران گردوغبار، داستان خانواده جود و سفر آن‌ها به کالیفرنیا برای یافتن زندگی بهتر را روایت می‌کند. بسیاری از حکایت‌ها و نقاط داستانی این رمان از تجربیات اشتاین‌بک در گزارش‌گری درباره کارگران مهاجر الهام گرفته شده‌اند. در دهه ۱۹۳۰، او به عنوان گزارشگر برای «سان فرانسیسکو نیوز» کار می‌کرد و بر مشکلات کارگران مهاجر در کالیفرنیا تمرکز داشت. او شاهد شرایط کاری وحشتناک، مسکن‌های مخروبه و گرسنگی گسترده‌ای بود که خانواده‌های کارگران مهاجر هر روز با آن روبرو بودند. یک بار دیگر، تجربیات شخصی اشتاین‌بک به اثرش دیدگاهی اصیل از رنج آمریکایی‌های محروم بخشید. این کتاب با استقبال بی‌نظیری از سوی مردم آمریکا مواجه شد و به فروشی رسید که اشتاین‌بک را برای همیشه از نگرانی‌های مالی رها کرد.

با وجود امنیت مالی و میراث ادبی تثبیت‌شده، زندگی شخصی اشتاین‌بک دچار مشکل شد. او در طول و پس از نوشتن «خوشه‌های خشم» با دوره‌هایی از افسردگی دست و پنجه نرم کرد، که رابطه او با همسرش، کارول، را تحت فشار قرار داد. در سال ۱۹۴۱، آن‌ها تصمیم به طلاق گرفتند. علاوه بر این، اشتاین‌بک از توجه رسانه‌ها بیزار بود و این موضوع باعث افزایش رفتار انزواطلبانه او شد. بسیاری از دوستی‌های او در این دوره از بین رفت، اما او همیشه رابطه نزدیکی با اد ریکتس حفظ کرد. سفر آن‌ها به خلیج کالیفرنیا بلافاصله پس از اتمام «خوشه‌های خشم» ، در اولین اثر غیرداستانی اشتاین‌بک با عنوان «دریای کورتز: گزارشی آرام از سفر و تحقیق» (۱۹۴۱) ثبت شد. این اثر صمیمی غیرداستانی به دلیل تاریخ انتشارش در ۵ دسامبر ۱۹۴۱، با استقبال کمی مواجه شد. دو روز بعد، نیروهای ژاپنی به پرل هاربر حمله کردند و توجه آمریکا از رکود بزرگ به جنگ جهانی دوم معطوف شد. نوشته‌های اشتاین‌بک نیز از این تغییر تأثیر پذیرفت.

جان اشتاین بک
جان اشتاین بک

 

نوشته‌های دوران جنگ

با ورود جهان به جنگ جهانی دوم، تبلیغات به ابزاری ضروری برای همه دولت‌های درگیر تبدیل شد. رسانه‌های جمعی بهترین راه برای رسیدن به میلیون‌ها شهروند و الهام بخشیدن به آن‌ها با پیام‌های تأثیرگذار بودند و اشتاین‌بک یکی از تأثیرگذارترین هنرمندان ایالات متحده در آن زمان به شمار می‌رفت. جای تعجب نبود که دولت آمریکا به سرعت اشتاین‌بک را به ماشین تبلیغاتی خود وارد کرد.

رابرت ئی. شروود، نمایشنامه‌نویس مشهور، رئیس سرویس اطلاعات خارجی (FIS) بود که برای مقابله با تبلیغات نازی‌ها طراحی شده بود. اشتاین‌بک به این سرویس دعوت شد و مأموریت یافت تا رمانی برای کمک به تلاش‌های جنگ بنویسد. نتیجه این مأموریت، رمان «ماه پایین است» (۱۹۴۲) بود ، داستانی درباره یک شهر بی‌نام در اروپا که توسط نیروهای فاشیستی اشغال شده است . این رمان و نمایشنامه همراه آن، با استقبال بسیار خوبی مواجه شدند، حتی اگر اشتاین‌بک آن را دور از بهترین اثر خود می‌دانست. اشتاین‌بک یک بار دیگر به تجربیات شخصی خود برای الهام گرفتن نگاه کرد و تصمیم گرفت تنها راه برای نوشتن اصیل درباره جنگ، دیدن آن از نزدیک است .

بیشتر بخوانید:  درباره سیگار برگ

در سال ۱۹۴۳ ، اشتاین‌بک به عنوان گزارشگر جنگ فعالیت خود را آغاز کرد. همان‌طور که زمانی درباره خانواده‌های مهاجر در کالیفرنیا گزارش می‌نوشت، این بار نیز رویکردی بسیار شخصی به گزارش‌گری داشت: «[اشتاین‌بک] با سربازان زندگی می‌کرد ، با آن‌ها غذا می‌خورد ، در خیابان‌ها میان آن‌ها راه می‌رفت، در همان کشتی‌هایی سفر می‌کرد که آن‌ها سفر می‌کردند، روی لبه تخت‌هایشان می‌نشست، صحبت می‌کرد و (بیشتر) گوش می‌داد» . اشتاین‌بک شاهد نبرد بود ، چرا که به مدت یک هفته در طول حمله به سالرنو در سیسیل ، همراه با نیروهای نظامی مستقر شد.

او ستونی در روزنامه درباره تجربیات خود نوشت که در سراسر ایالات متحده به طور گسترده خوانده شد، اما به زودی از نبرد دوری کرد. وقتی به خانه بازگشت، بسیاری از دوستانش گفتند که زمان حضور او در نبرد «او را برای همیشه تحت تأثیر قرار داد».

سال‌ها بعد، اشتاین‌بک به سواحل سالرنو بازگشت و در نامه‌ای به ویراستار و دوست نزدیکش، پت کوویچی، نوشت: «من هرگز آنچه را که واقعاً درباره جنگ فکر می‌کردم ننوشتم… این برای کسانی که مجبور به جنگیدن بودند، تشویق‌کننده نبود» . اثر بعدی اشتاین‌بک از جنگ فاصله می‌گرفت و به فضای آشنا مونتری بازمی‌گشت.

«خیابان کنسروسازی» (۱۹۴۵) ، که نزدیک به پایان جنگ جهانی دوم منتشر شد، بازگشتی به روایت‌های دوران رکود بزرگ و فضای کالیفرنیا بود که باعث صعود اولیه اشتاین‌بک به اوج شهرت ادبی شده بود. با این حال، این اثر با استقبال چندانی مواجه نشد. رمان کوتاه بعدی اشتاین‌بک، «مروارید» (۱۹۴۷)، نیز با انتقادهای مشابهی از سوی منتقدان ادبی روبرو شد ، که اظهار می‌کردند نوشته‌های اشتاین‌بک پس از «خوشه‌های خشم» به پیچیدگی و تأثیر اجتماعی گذشته نبوده‌اند.

در میان این رمان‌ها و داستان‌های کوتاه، اشتاین‌بک پایه‌های یک اثر حماسی را می‌ریخت، اثری که تفسیرهای اجتماعی، تمثیل‌های کتاب مقدس و زندگی شخصی او را در هم می‌تنید : «شرق بهشت» (۱۹۵۲) .

جان اشتاین بک
جان اشتاین بک

زندگی و داستان

در طول دهه ۱۹۴۰ ، اشتاین‌بک در حالی که ازدواجش با کارول در حال فروپاشی بود، رابطه‌ای خارج از ازدواج داشت. او شیفته یک خواننده جوان به نام گوین کانگر شد و اندکی پس از طلاقش با او ازدواج کرد. ازدواج دوم اشتاین‌بک، به طور کلی، ازدواجی ناخوشایند بود. اگرچه آن‌ها دو فرزند به نام‌های تام و جان داشتند، اما تنها پس از سه سال از هم جدا شدند.

جان اشتاین بک
جان اشتاین بک

زندگی پرتلاطم و آثار بعدی

ترکیب زندگی پرتنش اشتاین‌بک و واکنش‌های منفی به داستان‌ها و نمایشنامه‌های اخیرش ، به وخامت سلامت روان او دامن زد . علاوه بر این ، بهترین دوستش، اد ریکتس، اندکی پس از طلاق دوم او درگذشت. اشتاین‌بک در طول زندگی خود از دوره‌های شدید افسردگی رنج می‌برد و در حالی که زندگی‌اش به نظر می‌رسید در حال فروپاشی است، وارد دوره‌ای تاریک شد: «او به طور منظم غذا نمی‌خورد و وزن کم کرد؛ نمی‌توانست بخوابد؛ نوشتنش به طور کامل خشک شد».

اشتاین‌بک حتی در این دوره توانایی خود در نوشتن را زیر سؤال برد و حتی در مکاتبات شخصی‌اش با ویراستار و دوستش، پت کوویچی، به طور آشکار اشاره کرد که دیگر توان نوشتن ندارد. زمانی که به نظر می‌رسید اشتاین‌بک ممکن است هرگز قلم را برندارد، با همسر سومش، ایلین، آشنا شد. آن‌ها تا پایان عمر اشتاین‌بک با هم ماندند و اگرچه رابطه‌شان با چالش‌هایی روبرو بود، اما اتحادی شاد بود. این عشق تازه بار دیگر به اشتاین‌بک انگیزه داد و او سرانجام نشست تا «شرق بهشت» (۱۹۵۲) را بنویسد، رمان بزرگی که مدتی بود در ذهن داشت.

به جز آثار غیرداستانی‌اش، «شرق بهشت» اوج درهم‌تنیدگی زندگی و نوشته‌های اشتاین‌بک است. این رمان عمدتاً بر دو خانواده، تراسک‌ها و همیلتون‌ها، متمرکز است که در دره سالیناس، کالیفرنیا زندگی می‌کنند، فضایی آشنا برای اشتاین‌بک. این رمان بیش از ۶۰۰ صفحه‌ای، از طریق تاریخچه‌ای خانوادگی الهام‌گرفته از اجداد اشتاین‌بک پیش می‌رود؛ حتی نام خانوادگی همیلتون، نام خانوادگی مادری اشتاین‌بک است. داستان پیچیده «شرق بهشت» نه تنها یکی از تأثیرگذارترین داستان‌های تمثیلی اشتاین‌بک است، بلکه نشان‌دهنده تلاش او برای درک زندگی خود است. اشتاین‌بک یک بار گفت : «می‌توان گفت که یک رمان، مردی است که آن را نوشته است» . همان‌طور که «شرق بهشت» داستان تراسک‌ها و همیلتون‌ها است ، داستان جان اشتاین‌بک نیز هست.

«شرق بهشت» بار دیگر با استقبالی متفاوت روبرو شد، برخی آن را شاهکار اشتاین‌بک خواندند و برخی دیگر آن را رمانی شلوغ و آشفته نامیدند. با این حال، این انتقادات برای اشتاین‌بک کمتر از گذشته نگران‌کننده بود . ایلین درباره همسرش گفت: «زندگی او پس از «شرق بهشت» متفاوت بود.» این تفاوت در این بود که پس از نزدیک به یک دهه از هم‌پاشیدگی عاطفی و هنری، اشتاین‌بک احساس می‌کرد دوباره خود را می‌سازد .

جان اشتاین بک
جان اشتاین بک

سال‌های پایانی

از سال ۱۹۳۵ تا ۱۹۵۲ ، اشتاین‌بک تقریباً هر سال یک اثر بزرگ منتشر می‌کرد. از آثار غیرداستانی گرفته تا نمایشنامه‌ها و رمان‌ها، فهرست ادبی اشتاین‌بک ترکیبی تقریباً بی‌نظیر از کیفیت و کمیت را ارائه می‌داد. با این حال، پس از «شرق بهشت»، تعداد انتشارات او کاهش یافت ، که بخشی از آن به دلیل وخامت سلامت او بود.

اشتاین‌بک شروع به تجربه «حملات» کرد که مشخص شد سکته‌های کوچک بودند. او هوشیاری خود را از دست می‌داد و حس اندام‌هایش را از دست می‌داد، که باعث ناراحتی قابل توجهی می‌شد. این مشکلات سلامتی همچنین افسردگی او را تشدید می‌کرد، که گاهی ماه‌ها طول می‌کشید. با این حال، اشتاین‌بک در این سال‌ها شادی‌های زیادی نیز تجربه کرد، که بخش عمده‌ای از آن از سفرهایش ناشی می‌شد. او از پاریس، فرانسه؛ سامرست، انگلستان؛ و اروپا با دو پسرش و ایلین دیدن کرد و حتی به عنوان بخشی از برنامه تبادل فرهنگی جان اف. کندی به اتحاد جماهیر شوروی سفر کرد. این سفرها همیشه به اشتاین‌بک انرژی می‌دادند و الهام‌بخش بسیاری از نوشته‌هایش بودند. یک سفر جاده‌ای در سراسر ایالات متحده با سگش منجر به یکی از دوست‌داشتنی‌ترین آثارش شد، «سفرها با چارلی: در جستجوی آمریکا» (۱۹۶۲)، که کتابی غیرداستانی درباره تجربه آن‌ها در سفر به سراسر کشور است. اگرچه «خوشه‌های خشم» و «شرق بهشت» همیشه مهم‌ترین آثار اشتاین‌بک خواهند بود، اما نوشته‌های بعدی او مانند «سفرها با چارلی» نیز چیزهای زیادی برای لذت بردن ادبی ارائه می‌دهند .

بیشتر بخوانید:  هفته ملی بدون دخانیات

با وجود کاهش سرعت نوشتن اشتاین‌بک در سال‌های پایانی، بزرگ‌ترین دستاورد او در این زمان به دست آمد. در سال ۱۹۶۲، اشتاین‌بک و ایلین در بحبوحه بحران موشکی کوبا به تلویزیون چسبیده بودند. در میان پخش پرتنش اخبار، خبری روی صفحه ظاهر شد که اعلام می‌کرد جان اشتاین‌بک برنده جایزه نوبل ادبیات شده است. نامه‌ای که او را از این پیروزی مطلع می‌کرد به آدرسی دیگر فرستاده شده بود و اشتاین‌بک همزمان با بقیه جهان از برنده‌شدنش مطلع شد . در میان یکی از بزرگ‌ترین بحران‌های سیاسی قرن بیستم، اشتاین‌بک با ۷۵ خبرنگار روبرو شد که مشتاق بودند نظرات او را درباره برنده‌شدن این جایزه ثبت کنند ، نشانه‌ای عالی از محبوبیت اشتاین‌بک در آن زمان.

نوبل و سال‌های پایانی

برنده‌شدن جایزه نوبل ، اشتاین‌بک را نه تنها به عنوان یک غول ادبیات آمریکا تثبیت کرد، بلکه او را برای همیشه در زمره بزرگ‌ترین نویسندگانی قرار داد که قلم به دست گرفته‌اند. علاوه بر این، برندگان جایزه نوبل به ندرت پس از دریافت این جایزه آثار اصلی زیادی منتشر می‌کنند، و اشتاین‌بک نیز از این قاعده مستثنی نبود. مهم‌ترین کار او پس از دریافت نوبل، گزارش‌گری او در طول جنگ ویتنام بود، جایی که مانند دوران حضورش در سیسیل در جنگ جهانی دوم، به صحنه نبرد نزدیک شد. با این حال، حمایت شدید او از این جنگ باعث شد بسیاری از طرفداران پر و پا قرصش از او رویگردان شوند و بسیاری از کارهای او را به عنوان تبلیغات آشکار رد کنند. پس از گزارش‌گری از ویتنام ، اشتاین‌بک به خانه‌اش در سگ هاربر ، نیویورک بازگشت، جایی که سلامت او همچنان رو به وخامت گذاشت. با وجود وخامت حالش، اشتاین‌بک در آرامش بود و گفت که «زندگی خوبی داشته است» (پارینی، ۵۷۵). در ۲۰ دسامبر ۱۹۶۸، جان اشتاین‌بک درگذشت.

اشتاین‌بک و پیپ‌کشیدن

وقتی اشتاین‌بک مشغول نوشتن بود، اغلب از یک روال سختگیرانه پیروی می‌کرد. معمولاً زود از خواب بیدار می‌شد و تا زمانی که تعداد کلمات تعیین‌شده‌اش را نمی‌نوشت، اتاقش را ترک نمی‌کرد، که معمولاً این تعداد به هزاران کلمه می‌رسید. او همیشه با مداد می‌نوشت و قبل از شروع به نوشتن، جعبه‌های کامل مداد را تیز می‌کرد تا از حواس‌پرتی ناشی از کندی نوک مداد جلوگیری کند. با این حال ، همان‌قدر که نوشتن برایش ضروری بود، کشیدن پیپ نیز بخشی جدایی‌ناپذیر از فرآیند خلاقانه او بود.

در اواخر عمرش، اشتاین‌بک در مصاحبه‌ای با پاریس ریویو درباره پیپ‌کشیدنش گفت : «می‌دانی ، من همیشه وقتی کار می‌کنم پیپ می‌کشم — حداقل قبلاً این‌طور بودم و حالا دوباره شروع کرده‌ام . عجیب است — به محض اینکه پیپ شروع به خوش‌طعم‌شدن می‌کند ، سیگارها بی‌مزه می‌شوند.» می‌توان تصور کرد که اشتاین‌بک در حالی که به جمله بعدی‌اش فکر می‌کرد، چند پک به پیپش می‌زد و رمان‌هایش را با هر بار پر کردن پیپ، قطعه قطعه کنار هم می‌چید. این پیپ‌ها حتی مستقیماً وارد نوشته‌هایش نیز شدند. در «تپه‌های تورتیلا»، او گروه اصلی شخصیت‌ها را به عنوان پایسانوها توصیف می‌کند، « ترکیبی از خون اسپانیایی ، سرخ‌پوستی ، مکزیکی و نژادهای مختلف قفقازی » ، با رنگ پوستی «شبیه به یک پیپ میر‌شام خوب رنگ گرفته شده ». این ممکن است ظریف‌ترین روش برای توصیف یک گروه نژادی نباشد ، اما قطعاً تصویری ملموس ایجاد می‌کند.

علاوه بر این، ما دقیقاً می‌دانیم که اشتاین‌بک چه نوع پیپ‌هایی دوست داشت بکشد. به لطف مرکز ملی اشتاین‌بک، چندین تصویر از پیپ‌های او در دسترس است. او پیپ‌های کلاسیک صاف را ترجیح می‌داد و مجموعه‌اش شامل پیپ‌های بیلیارد، اپل و لووات بود. بسیاری از این پیپ‌ها ریشه بریتانیایی داشتند، از برندهای قدیمی مانند دکتر مکس و تالی هو. علاوه بر این، این‌ها برندهای درجه دو بودند و به نظر می‌رسد اشتاین‌بک عملکرد خوب پیپ را به داشتن یک نام شناخته‌شده ترجیح می‌داد، که کاملاً با شخصیت‌های سخت‌جانی که در رمان‌هایش خلق می‌کرد، همخوانی داشت. در میان مجموعه‌اش، یک پیپ با دسته ترک‌خورده و یک استم فرسوده دیده می‌شود که به نظر می‌رسد سگش در طول یکی از سفرهای طولانی‌شان آن را جویده است. با وجود ثروت قابل توجهش ، اشتاین‌بک پیپ‌های ارزان‌قیمت می‌خرید و آن‌ها را تا حد ممکن استفاده می‌کرد، نمونه‌ای عالی از شخصیت اصیل و مردمی او.

با این حال، در میان همه این پیپ‌ها، یکی به طور خاص توجه را جلب می‌کند: تنها پیپ خمیده در مجموعه، یک زولو. این پیپ از تنباکو فروشی ادوین ویلک است که فروشگاهی در خیابان مدیسون در نیویورک سیتی داشت، کمتر از ۳۰ دقیقه پیاده‌روی از آپارتمان اشتاین‌بک در منهتن. پیپ‌های ویلک «بدون رنگ» بودند، به این معنی که هیچ روکش ، لکه یا پرکننده‌ای نداشتند.

به راحتی می‌توان تصور کرد که این پیپ‌های ساده و روستیک چگونه توجه اشتاین‌بک را جلب می‌کردند وقتی پس از یک روز طولانی نوشتن ، برای خرید تنباکو به فروشگاه می‌رفت. علاوه بر این، جالب‌ترین بخش این پیپ این است که نام «جان اشتاین‌بک» روی زیر آن حک شده است. اگرچه بسیاری از پیپ‌کش‌ها ممکن است از این که کسی نامش را روی پیپ حک کند ناراحت شوند، اما فکر نمی‌کنم ما در موقعیتی باشیم که چیزی را که اشتاین‌بک نوشته است زیر سؤال ببریم.

جان اشتاین بک

 

جان اشتاین بک

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برچسب ها