ذِن و هنر نگهداری از پیپ
ریچوالیسم بخشی از انسان بودن است و این به معنای کشیدن نمادهای مرموز روی کف زیرزمین نیست . تعریف ریچوال بسته به زمینه تحقیقاتی پژوهشگران بسیار متفاوت است ، اما برای اهداف ما ، ریچوال را به عنوان یک عمل خاص یا مجموعهای از اعمال تعریف میکنیم که به شیوهای دقیق انجام میشوند و اغلب تکرار میشوند . این تعریف طیف گستردهای از اعمال را به عنوان ریچوال در بر میگیرد — تعمید یک کاتولیک ریچوالیستی است ، اما شروع روز با یوگا و یک فنجان چای ماتچای داغ نیز ریچوال محسوب میشود .
اهمیت ریچوالیسم میتواند بخشی ظریف اما ضروری از فعالیتهای روزمره ما باشد ؛ هر عملی که در این ریچوالها انجام میدهیم ، کمی وزن بیشتری نسبت به کارهای عادی دارد . کتاب ” رواننشناسی ریچوال ها : مروری یکپارچه و چارچوب مبتنی بر فرآیند ” نوشته نیکلاس ام. هابسون ، جولیانا شرودر ، جین ال. ریسم ، دیمیتریس زیگالاتاس و مایکل اینزلیخت تأکید میکند که ریچوالها به تنظیم احساسات ما کمک میکنند ، به عنوان ارتباط اجتماعی با دیگران عمل میکنند و حالتهای هدفمند عملکردی را تعیین میکنند . اغلب این اثرات با هم همپوشانی دارند .
زندگی پر از رفتارهایی است که به ظاهر بیاهمیت هستند ، زیرا بسیاری از ریچوالهای خود را تا زمانی که مختل نشوند ، تشخیص نمیدهیم . به عنوان مثال ، ممکن است هر صبح قهوه خود را با فرنچ پرس درست کنید و به موسیقی گوش دهید ، اما اگر به سفر کاری یا تعطیلات بروید ، ممکن است احساس کنید صبحتان “عجیب” است زیرا نمیتوانید
کارهای معمول را انجام دهید . اختصاص زمان برای بررسی اینکه چه چیزی به ما کمک میکند تا حال خوبی داشته باشیم یا پس از یک اختلال احساس بهتری پیدا کنیم ، مهارتهای بهتری برای مقابله با استرسهای این دنیا به ما میدهد ، اینکه چگونه بیشتر در کنار عزیزانمان حضور داشته باشیم و چگونه از چیزی به سادگی یک نوشیدنی سرد و یک پیپ لذت ببریم .
وقتی صحبت از آمادهسازی و نگهداری پیپ به میان میآید ، فرآیندی بهطور غیرقابل انکاری ریچوالیستی در جریان است . به عنوان مثال ، اجازه دهید روال خودم را شرح دهم : من معمولاً توتونهای فلِیک میکشم ، بنابراین همیشه آمادهسازی را با مالش دادن آنها بین کف دستهایم شروع میکنم و آنها را روی یک زیرانداز توتون میگذارم تا خشک شوند ،
در حالی که یک نوشیدنی درست میکنم و سپس پیپ را با روش gravity fill پر میکنم . وقتی کشیدن پیپ تمام میشود ، همیشه ۱۵ دقیقه صبر میکنم تا پیپ خنک شود، سپس محفظه را خالی میکنم ، استم را تمیز میکنم ، آن را جدا میکنم و با یک تمیزکننده از داخل آن عبور میدهم و بعد از آن کاسه پیپ را پولیش میکنم و پیپ را به جایگاه مشخصشدهاش در مجموعهام بازمیگردانم .
بهطور جداگانه ، این بخشها بیاهمیت هستند . من همیشه نوشیدنی درست میکنم ؛ هیچ چیز خاصی در این مورد وجود ندارد ، اما به عنوان یک مجموعه ، این ریچوالهای تکراری و متوالی هر بار که عصرها پیپ میکشم ،
به عنوان یک عنصر پایهای برای روزم عمل میکنند . آمادهسازی فلِیکها به من کمک میکند تا از حالت کاری خارج شوم و از استرسهای روزانه رها شوم . این به این دلیل است که اغلب در این ریچوالها ، حس ذِن را پیدا میکنیم . آن توجه آرام — جایی که کاملاً از آنچه در حال رخ دادن است آگاه هستیم اما بیشتر در حال شناور بودن در کار هستیم تا اینکه تلاش جدی و متمرکزی روی آن بگذاریم — به ما کمک میکند تا در لحظه حال باقی بمانیم ، به ما زمان میدهد تا نفس بکشیم و قدردانی از چیزهایی که بدیهی میپنداریم را تشویق میکند .
شخصا طرفدار کشیدن پیپ و سیگار برگ هستم زیرا هر دو ذاتاً به این جنبههای زندگی گرایش دارند . وقتی برای کشیدن پیپ یا سیگار بعدی خود مینشینید ، شما را تشویق میکنم که سرعت خود را کم کنید و ریچوالهای خود را در نظر بگیرید . چه چیزی آن حالت ذِن را به وجود میآورد ، چه چیزی به شما کمک میکند تا بین پُکها احساس کامل بودن کنید و چه چیزی در یک کاسه پیپ به شما آرامش میبخشد ؟