فیلد مارشال گبهارد فون بلوشر ، یک پیپ کش

در این مقاله می خوانید :

فیلد مارشال گبهارد فون بلوشر ، یک پیپ کش !

گبهارد لبرشت فون بلوشر، یک فیلد مارشال پروسی بسیار پرافتخار که بیشتر به خاطر رهبری ارتش‌ها در جنگ‌های انقلاب فرانسه (۱۷۹۲-۱۸۰۲) و جنگ‌های ناپلئونی (۱۸۰۳-۱۸۱۵) شناخته می‌شود، به طور مشهوری در میدان نبرد پیپ می‌کشید. با این حال، هنگام مانور دادن علیه ناپلئون، دقایق اهمیت زیادی داشتند و او یک “استاد پیپ” استخدام کرد که وظیفه‌اش تنها نگهداری از پیپ‌های بلوشر بود، به طوری که همیشه یک پیپ آماده و پر شده در دسترس باشد و حتی آن را روشن نگه می‌داشت تا زمانی که فیلد مارشال بخواهد از آن استفاده کند. در میدان نبرد، بلوشر ظاهراً بیشتر از تشریفات جانبی، به کشیدن پیپ خود اهمیت می‌داد.

فیلد مارشال گبهارد فون بلوشر ، یک پیپ کش

بلوشر در سال ۱۷۴۲ در شمال آلمان متولد شد و در سن ۱۶ سالگی با پیوستن به ارتش سوئد به عنوان یک هوسار (سرباز سواره نظام سبک) کارنامه نظامی خود را آغاز کرد. سوئد در آن زمان به عنوان بخشی از جنگ هفت‌ساله با پروس درگیر بود و بلوشر بی‌تجربه به سرعت اسیر شد. ارتش پروس که تحت تأثیر بلوشر قرار گرفته بود، به او پیشنهاد داد به عنوان یک هوسار به خدمت بپیوندد و او که وفاداری چندانی به سوئد نداشت، تنها می‌خواست بجنگد. به زودی او دوباره در میدان نبرد حاضر شد.

استعفای بلوشر
بلوشر در جنگ شکوفا شد و هنگامی که خود را در زمان صلح یافت، در هدایت صحیح احساسات جنگجویانه خود مشکل داشت. او فردی جزم‌اندیش بود، در بیان نظرات خود بی‌پروا عمل می‌کرد و گاهی قضاوت ضعیفی از خود نشان می‌داد، مانند زمانی که اعدام نمایشی یک کشیش را که به حمایت از قیام‌های لهستانی مشکوک بود، اجرا کرد.

این کار مانع از ارتقای بعدی او شد و او در سال ۱۷۷۳ پس از اینکه نتوانست ترفیع بگیرد، از ارتش استعفا داد. او نامه‌ی تندی را برای استعفا نوشت که باعث شد فردریک کبیر، پادشاه پروس، اظهار کند که کاپیتان بلوشر می‌تواند به جهنم برود. سوزاندن پل‌های واقعی ممکن است یک استراتژی جنگی مورد اعتماد بوده باشد، اما وقتی به صورت نمادین اعمال می‌شد، باعث نابودی کارنامه نظامی او شد.

او به کشاورزی روی آورد و در این زمینه بسیار موفق بود، اما پس از مرگ فردریک ۱۳ سال بعد، بلوشر فرصت را برای تحقق بزرگ‌ترین آرزوی خود دید: بازگشت به خدمت نظامی. شهرت او به عنوان یک جنگجوی سرسخت و رهبر مورد احترام دست‌نخورده باقی مانده بود و او با درجه سرگردی به ارتش سلطنتی پروس بازگردانده شد و به زودی به درجه سرهنگی ارتقا یافت.
فیلد مارشال گبهارد فون بلوشر ، یک پیپ کش

بلوشر و جنگ‌های ناپلئونی
شهرت بلوشر در طول جنگ‌های ناپلئونی افزایش یافت، اگرچه او در ابتدا شکست‌هایی را متحمل شد. او در نبرد اُئراشتِد بارها و بارها حمله کرد، اما در نهایت مجبور به عقب‌نشینی به سمت شمال شد. او نیروهای خود را بازسازی کرد، اما بار دیگر در نبرد لوبک توسط نیروهای برتر فرانسوی شکست خورد و تنها به دلیل کمبود مهمات و تدارکات تسلیم شد. فرانسوی‌ها به او اجازه دادند آزادانه حرکت کند و شمشیر خود را نگه دارد و او در یک تبادل اسرای مقامات عالی‌رتبه به برلین بازگردانده شد.

این مبارزات به پایان رسید، اما نبردهای بیشتری در پی آمد و در سال ۱۸۱۳ او به عنوان فرمانده کل ارتش سیلزی منصوب شد و ۹۰٬۰۰۰ نفر را رهبری کرد. لازم به ذکر است که بلوشر چند لقب داشت. یکی از آنها “مارشال به جلو” بود که به استراتژی‌های تهاجمی او در جنگ اشاره داشت. لقب دیگر او “مارشال دیوانه بلوشر” بود.
فیلد مارشال گبهارد فون بلوشر ، یک پیپ کش

سلامت او تحت تأثیر قرار گرفت، زیرا سه نبرد بزرگ را به ناپلئون باخت و احتمالاً از اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) رنج می‌برد. او به طور موقت بینایی خود را از دست داد و برای مدت کوتاهی متقاعد شده بود که یک فیل در بدن او باردار شده است. این موضوع نگران‌کننده بود، اما او بهبود یافت.

بیشتر بخوانید:  توتون پیپ Brookfield Aromatic No 1

با وجود علاقه‌اش به جنگ و هوش استراتژیکش، انکارناپذیر بود که این ژنرال سالخورده در سال‌های پایانی عمر خود با مشکلات سلامت روان دست و پنجه نرم می‌کرد. از نظر جسمی، تحمل درد او بسیار بالا بود و می‌توانست در حالت مجروح به جنگیدن ادامه دهد. با این حال، با نزدیک شدن به سنین پیری، دچار حملات عصبی نیز می‌شد. او چندان پایدار نبود و ظاهراً از توهمات رنج می‌برد. این توهمات اغلب حول محور ترس از حمله یا ترور شدن توسط فرانسوی‌ها می‌چرخید، که نشان‌دهنده میزان قابل توجهی استرس ناشی از سال‌ها جنگیدن بود.

او سپس ارتش خود را به سمت پاریس حرکت داد و نقش کلیدی در شکست فرانسوی‌ها و تبعید ناپلئون ایفا کرد. به عنوان قدردانی، فردریک ویلیام سوم، پادشاه پروس، بلوشر را به عنوان شاهزاده والشتات منصوب کرد و دانشگاه آکسفورد به او دکترای افتخاری اعطا کرد.

بلوشر بازنشسته شد، اما در سن ۷۰ سالگی، زمانی که ناپلئون دوباره ظهور کرد، به خدمت فراخوانده شد و او و استاد پیپ‌اش دوران پرتنشی را تجربه کردند :

فیلد مارشال گبهارد فون بلوشر ، یک پیپ کش
بلوشر… یک خدمتکار یا استاد پیپ به نام هِنِمان داشت. در نبرد واترلو، استاد پیپ تازه یک پیپ به ارباب خود داده بود که یک گلوله توپ باعث شد اسب بلوشر به کناری بپرد و پیپ قبل از اینکه قهرمان پیر فرصتی برای یک پک زدن داشته باشد، شکست. بلوشر گفت: “یک پیپ دیگر برایم پر کن و آن را روشن نگه دار تا من برگردم، بعد از اینکه این فرانسوی‌های شرور را دور کنم.” این تعقیب و گریز نه تنها یک لحظه، بلکه یک روز کامل طول کشید؛ سپس بلوشر با ولینگتون ملاقات کرد که از او درباره موقعیت قبلی‌اش پرسید. بلوشر به نقطه‌ای رفت که صبح در آنجا توقف کرده بود. در آنجا مردی ایستاده بود

که سرش باندپیچی شده و دستش در یک دستمال پیچیده شده بود. او یک پیپ سفید و درخشان از جنس خاک رس می‌کشید. بلوشر فریاد زد: “خدای من، این خدمتکار من، کریستین هِنِمان است. چه نگاه عجیبی داری مرد. اینجا چه کار می‌کنی؟” کریستین با لحنی غرغرو پاسخ داد: “بالاخره آمدی؟ من تمام روز اینجا ایستاده‌ام و منتظر تو بودم. یک پیپ بعد از دیگری از دهانم توسط فرانسوی‌های لعنتی شلیک شده است. یک بار حتی یک گلوله آبی (گلوله) کار وحشتناکی با سرم کرد

و مشت من هم به شدت خرد شده است. این آخرین پیپ سالم است و خوب است که تیراندازی متوقف شده است؛ وگرنه فرانسوی‌ها این پیپ را هم تکه تکه می‌کردند و تو مجبور می‌شدی اینجا با دهان خشک بایستی.”

به نظر می‌رسد استاد پیپ بلوشر به اندازه خود بلوشر شرایط سخت میدان نبرد را تجربه کرده است. باید به فداکاری هِنِمان احترام گذاشت که تمام روز در وسط میدان نبرد ایستاده بود و پیپ را روشن نگه می‌داشت.

بعدها در این نبرد، اسب بلوشر کشته شد و این ژنرال ۷۲ ساله به مدت چند ساعت زیر بدن اسب به دام افتاد در حالی که نبرد ادامه داشت. او از اسیر شدن نجات یافت، زیرا یک دستیار او را زیر یک پالتو پنهان کرد.

با وجود درد شدید، او سپس ارتش خود را از طریق زمین‌های دشوار هدایت کرد تا به واترلو رسید، جایی که نبرد در وضعیت بحرانی بود. نتیجه نبرد می‌توانست به هر سمتی پیش برود، اما بلوشر ترازو را به نفع خود تغییر داد و نقش کلیدی در شکست نهایی ناپلئون ایفا کرد.

بازنشستگی
او پس از آن چند ماه در پاریس ماند، اما سن بالا و زخم‌های نبرد در نهایت او را مجبور به بازنشستگی کرد. او اکنون یک قهرمان جهانی مورد تحسین بود. او همچنین سهم خود را در کشیدن پیپ ادا کرد، عادتی که تا قبل از سفر او به انگلستان در حال کاهش بود:

بیشتر بخوانید:  سیگارت های تولیدی ترکیه و ایران در آلمان !

در نتیجه، کشیدن پیپ در تمام سطوح جامعه بریتانیا دوباره رایج شد. در حالی که فقرا هرگز این عادت را ترک نکرده بودند، ثروتمندان دوباره به آن روی آوردند. علاوه بر نمونه‌هایی که افسران بازگشته از جنگ ارائه می‌دادند، جامعه تحت تأثیر شخصیت‌های مهمی مانند فیلد مارشال پروسی، شاهزاده بلوشر فون والشتات، که یک پیپ‌کش مشتاق بود و به ندرت بدون پیپ دو فوتی مورد علاقه‌اش که از لب‌هایش تا نافش آویزان بود دیده می‌شد، قرار گرفت.

محبوبیت او غیرقابل انکار بود :

بلوشر همراه با دیگر رهبران و فرماندهان متفقین از بریتانیا بازدید کرد. بررسی آرشیو روزنامه‌های بریتانیا تأیید می‌کند که او مشتاقانه‌ترین فرد در میان بازدیدکنندگان بود و هر کجا می‌رفت جمعیت زیادی را به خود جذب می‌کرد. یک شعر طنز با عنوان “بلوشر و بانوان بریتانیایی” در مورنینگ کرونیکل در ۲۳ ژوئن ۱۸۱۴ ادعا کرد که او به سختی می‌توانست بدون اینکه توسط بانوان تحسین‌کننده محاصره شود، از خانه خارج شود. بانوان همچنین می‌توانستند تحسین خود را با پوشیدن

“کلاه و کت بلوشر” و “چکمه و کفش بلوشر” یا با رقصیدن به آهنگ “والتز بلوشر” نشان دهند. در واقع نام بلوشر به بسیاری از چیزها از جمله اولین لوکوموتیو بخار جورج استفنسون و یک اسب مسابقه که در سال ۱۸۱۴ در دِربی برنده شد، داده شد – در حالی که خود فیلد مارشال شاهد این رویداد بود.

“پیپ دو فوتی” به پیپ‌های هنگ آلمانی بلوشر اشاره دارد که او بیشتر به خاطر آنها مشهور بود، اما او تعداد قابل توجهی پیپ خاک رس نیز می‌کشید. او بازنشسته شد، اما تنها چهار سال دیگر زندگی کرد و در سن ۷۶ سالگی درگذشت. با توجه به عادت او به رهبری مستقیم حملات و شرکت در نبردهای متعدد، تعجب‌آور است که او این مدت طولانی دوام آورد.

پیپ‌ کشی بلوشر

پیپ‌های خاک رس و پیپ‌های هنگ (حداقل یکی از آنها از جنس میر شام) تنها انواع پیپ‌هایی هستند که می‌دانیم بلوشر می‌کشید، و هیچ راهی برای دانستن نوع تنباکوی او وجود ندارد. با این حال، زندگینامه‌ها و تاریخ‌ها اغلب به پیپ‌کشی او اشاره می‌کنند.

منابع غنی اطلاعات درباره پیپ‌کشی بلوشر

یکی از غنی‌ترین منابع اطلاعاتی درباره پیپ‌کشی بلوشر، رمان تاریخی *ناپلئون و بلوشر* اثر لوییز مولباخ است. اگرچه این کتاب یک رمان تاریخی است و نه یک تاریخ‌نگاری علمی، اما شامل جزئیات بسیاری است که از وقایع واقعی استخراج شده‌اند، به ویژه در مورد پیپ‌های این سیگاری مشهور.

به عنوان مثال، مولباخ در بخشی از کتاب روایت می‌کند که بلوشر در انتظار مهمانان است و نگران است که هوای زمستانی مانع از آمدن آن‌ها شود:

“آقای پیر ابرهای غلیظ دود را از پیپ بلند خاک رس خود بیرون می‌داد و هیچ چیزی سکوت را نمی‌شکست، جز صدای طوطی (در قفس بزرگ طلایی‌رنگ روی پایه‌ای مرمرین در طاقچه پنجره سوم)… ‘برف آنقدر سنگین می‌بارد که چیزی در فاصله بیست یاردی دیده نمی‌شود. جاده‌ها دوباره مسدود خواهند شد و امروز کسی از نایسه به نزد ما نخواهد آمد. ما تنها خواهیم ماند و زمان برایمان به کندی خواهد گذشت، مانند سگی که در جعبه گیر کرده است.’

اما ناگهان فریاد زد و با چنان شتابی از جا پرید که پیپ بلند خاک رسش روی زانویش شکست و به قطعات کوچکی روی زمین ریخت: ‘مهم نیست! اگر مهمانان از نایسه به نزد من نیایند، من به نزد آن‌ها خواهم رفت.’

بعدها، بلوشر دوباره در انتظار مهمانان بود و با کمک پیشخدمت خود آماده می‌شد:

“خب، جان،” گفت بلوشر که دوباره روی صندلی راحتی خود در کنار پنجره نشسته بود، “حالا بگذار مردها وارد شوند. اما اول، یک پیپ برایم پر کن. باید یک پیپ جدید بردارید، چون پیپی که صبح می‌کشیدم شکست.”

جان به سرعت به سمت تخته پیپ‌های شیک که کنار شومینه قرار داشت رفت و جعبه چوبی ساده و مستطیلی را برداشت. در جعبه را باز کرد و یک پیپ بلند خاک رس جدید از آن بیرون آورد.

بیشتر بخوانید:  قوانین نانوشته اما رایج در دنیای پیپ !

بلوشر با عجله پرسید: “چند تا پیپ دیگر در آن باقی مانده است؟ زیاد است، جان؟”

“نه، قربان، فقط هفت پیپ سالم و هشت پیپ شکسته.”

“فردا می‌توانی به نایسه بروی و یک جعبه پیپ بخری. حالا یکی به من بده و بگذار هوسار و پسرش وارد شوند.”

در بخش دیگری، بلوشر درباره مهارت‌های پیپ‌کشی یک پیشخدمت با پسر استاد پیپ سابق خود، کریستین، صحبت می‌کند. جالب است که آن‌ها به موضوع آماده کردن پیپ خاک رس و شاید تکنیک “تأخیر در رضایت” اشاره می‌کنند:

“رعد و برق! امروز پیپ من چه مشکلی دارد؟ این چیز نمی‌سوزد.” و او انگشت کوچک خود را در کاسه پیپ فرو برد و دوباره سعی کرد پیپ بکشد.

کریستین گفت: “پیپ خوب نمی‌کشد چون به درستی پر نشده است. می‌دانم که بد پر شده است.”

“جان این کار را خیلی بد انجام داده است،” کریستین با آرامش گفت. “پر کردن چنین پیپ خاک رسی یک هنر است که بسیاری با آن آشنا نیستند، و وقتی برای اولین بار کشیده می‌شود، خیلی خوب نمی‌سوزد. اول باید توسط کسی کشیده شود، و جان باید این کار را دیروز انجام می‌داد اگر ژنرال می‌خواست امروز از پیپ خود استفاده کند.”

بلوشر فریاد زد: “اوه، او چیزی درباره پیپ خاک رس می‌داند، و حق با اوست؛ همیشه در روز دوم بهتر از روز اول مزه می‌دهد.”

بلوشر خندید و گفت: “حق با اوست، مطمئناً بهتر می‌شد اگر روز دوم همیشه روز اول بود.”

مکالمه جالب دیگر

مکالمه جالب دیگری زمانی رخ می‌دهد که بلوشر در حال توضیح وظایف استاد پیپ خود است:

“این مرد کسی است که پیپ‌های من را در وضعیت خوبی نگه می‌دارد،” گفت بلوشر با حالتی جدی و خنده‌دار — “مردی که روز دوم را برای من روز اول می‌کند — کسی که اول پیپ‌های من را می‌کشد — آن‌ها را شب در جعبه می‌گذارد، پیپ‌های شکسته را نگه می‌دارد و آن‌ها را پر می‌کند، هرچند کوتاه باشند. کسی که یک پیپ کوتاه را ارزشمند نمی‌داند، لایق داشتن یک پیپ بلند نیست. یک پیپ خوب و تنباکوی خوب چیزهایی با بالاترین اهمیت در زندگی هستند.”

در سراسر کتاب، بلوشر درباره اهمیت پیپ‌ها صحبت می‌کند: “در میدان جنگ چه کار کنم اگر نتوانم همیشه یک پیپ خوب تنباکو داشته باشم؟ بدون آن، من هیچ ارزشی ندارم. اما انجام خدمت خوب برای پروس ضروری است، و بنابراین من بیش از هر چیز به یک پیپ خوب تنباکو در میدان نیاز دارم.”

پیپ‌ها ممکن است انگیزه‌ای برای تعقیب ناپلئون بوده باشند. پس از شکستن پیپ خاک رس خود روی میز وقتی که سرش را خیلی سریع چرخاند، بلوشر گفت: “این دومین پیپی است که امروز شکسته شد. خوب، روزی خواهد رسید که بناپارت این پیپ‌هایی را که برایم خراب کرده است، جبران کند. آن روز باید بیاید، وگرنه عدالتی در بهشت وجود ندارد.”

پیپ‌های بلوشر در نبرد

پیپ‌های بلوشر به وضوح در نبرد به او کمک می‌کردند ، آنقدر مهم بودند که او تلاش زیادی می‌کرد تا همیشه یکی از آن‌ها در دسترسش باشد. او بیش از ۵۰ سال از زندگی خود را در خدمت نظامی گذراند و پیپ‌هایش همراه او بودند. مشخص نیست که آیا ناپلئون هرگز هزینه پیپ‌هایی را که بلوشر در جنگ با او از دست داد، پرداخت کرد یا نه. بعید است.

اما این واقعیت که پیپ‌های گبهارد فون بلوشر هرگز از ذهن یا لب‌هایش دور نبودند، نشان می‌دهد که او یک علاقه‌مند جدی به پیپ بود. صحبت کردن با او قطعاً بسیار جالب می‌بود و بدون شک او از نمایشگاه‌های پیپ ، باشگاه‌ها و سازندگان هنرمند پیپ که امروز داریم ، قدردانی می‌کرد .

فیلد مارشال گبهارد فون بلوشر ، یک پیپ کش

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برچسب ها