ماسیمیلیانو ریمنسی از کارگاه “ایل دوکا” ترجیح میدهد او را “مکس” صدا کنند ، که منطقی هم هست . در این دنیای پرشتاب ، کمتر کسی حوصله تلفظ کامل شش سیلاب نام را دارد . البته یک سیلاب قابل مدیریت است ، هرچند “مکس” آن سنگینی و وقار “ماسیمیلیانو” را ندارد . ماسیمیلیانو نامی است که بیشتر برازنده امپراتوری است که بر سرنوشت میلیونها نفر فرمانروایی دارد ؛ اما “مکس” نامی است که میتوان به آن در یک سازنده پیپ ، به ویژه سازندهای با استعداد فوقالعاده و دیدگاه خلاقانه ، اعتماد کرد . اگرچه ممکن است مکس امپراتور فوقالعادهای میشد ، اما کمتر مصرفکننده پیپی میتواند آثار او را ببیند و نداند که پیپهای او از هر قلمرویی که ممکن است به دست آورد ، برتر هستند .
ریمنسی در دهه ۱۹۸۰ یک برقکار بود . به طور کلی ، برق و پیپ ها ارتباط خاصی با هم ندارند . به جز پیپهای ویپ باتریدار ، هیچ پیپ برقی وجود ندارد . مکس اینها را نمیسازد . احتمالاً در گذشته از سیستمهای خنککننده برقی پیچیدهای برای پیپها استفاده شده است ، اما هیچ کس نمیخواهد پیپی را با یک کمپرسور هوای متصل شده که با صدای ۷۵ دسیبل کار میکند ، حمل کند ، حتی اگر باعث شود اسموک آنها کمی خنکتر شود .
تجربه برق ممکن است مانند مناسبترین موقعیت برای آغاز یک حرفه ساخت پیپ به نظر نرسد ، اما مکس توانست بیش از وات و آمپر از حرفه خود بهره ببرد . تجربه او به او کمک کرد تا مهارتهای تفکر انتقادی خود را تقویت کند . مکس میگوید : ” من هنوز جوان بودم ، اما مسئولیت مدیریت و سازماندهی یک محل کار بزرگ به من داده شد . ” او استعداد جمعآوری جزئیات بسیار زیادی برای تکمیل سیستمهای پیچیده را داشت . مکس میگوید : ” من مشتاق دانش بودم و به همین دلیل در مورد سیستمهای جدید فتوولتائیک ، فیبر نوری ، شبکههای انتقال داده ، اتوماسیون خانگی ، سیستمهای ولتاژ متوسط و غیره مطالعه و یاد گرفتم . ” او همه چیز را جذب کرد و میخواست بیشتر یاد بگیرد . ” فکر میکنم همه این وظایف خاص به من کمک کرد تا فرآیندهای تحلیلی و چابکی ذهنی خود را توسعه دهم . ”
مکس بدون اینکه بداند این انگیزه مسیر زندگی او را تغییر خواهد داد ، در سال ۱۹۹۰ اولین پیپ خود را خریداری کرد ، یک دوبلین ارزان قیمت . ” من همیشه پدربزرگم را به یاد میآوردم ، زمانی که برای استراحت لحظهای میگرفت ، همیشه پیپ خود را میکشید . من شیفته سبک و استایل او و میزان لذت او از اسموک پیپ بودم .” هنگامی که مکس پیپ جدید خود را دود میکرد ، ساختار آن را بررسی کرد ، زیرا این نوعی ذهن کنجکاو است که او دارد . تجربه او شامل کار نجاری در کارگاه چوببری عمویش و به عنوان یک کابینتساز حرفهای بود و متوجه شد که پیپ او به طور خاصی خوب ساخته نشده است . او تحت تأثیر این ایده (او آن را “تب” مینامد) قرار گرفت که میتواند پیپ بهتری بسازد ، بنابراین شروع به آزمایش با ریشه درخت عرعر کرد و به زودی شروع به ساخت پیپ برای فروشگاههای محلی کرد .
مکس میگوید : ” وقتی شروع کردم ، ایده روشنی در مورد ساخت پیپ و اینکه کدام “سبک” مورد علاقه من است ، نداشتم . فکر میکنم این برای هر سازنده پیپ کاملاً رایج است و به دلایل مختلفی اتفاق میافتد . اولاً ، باید کشف کنید که طرحهای موجود در ذهن شما ممکن است چه سبکی داشته باشند ، سپس تعادل بین آن ایدهها را پیدا کنید و سپس انتخاب کنید که تا چه حد در رابطه با هر دو شکل کلاسیک و فری هند سنتی باشید . ”
پیپهای ایل دوکا معمولاً از نظر اندازه متوسط و راحت هستند و کمتر بر روی پیپهای بزرگ و عضلانی که اغلب در سبکهای پیپ ایتالیایی دیده میشود ، تأکید دارند .
با این حال ، هنگامی که او در حال بررسی یک شکل است ، به سبک خود فکر نمیکند . او میگوید : ” راستش را بخواهید ، من معمولاً فقط بلاک برایری را فرا میخوانم و اجازه میدهم به من بگوید که چه نوع شکل و سبکی ممکن است داشته باشد . من عاشق خواندن پلاتو هستم و ترکیبی بین آن و ایدهای که در آن لحظه خاص در ذهنم دارم ، پیدا میکنم . ” هرگونه تغییر یا بهبودی در سبک او صرفاً ناشی از بهتر و بهتر شدن او در پیروی از طرح های بلاک برایری و دستیابی به پیپی است که بهترین نمایش را از ویژگیهای طبیعی هر بلوک ارائه میدهد .
انتخاب نام برای پیپهایش آسانتر بود و او نام برند خود را از سه دوک بزرگ فرارا که از نظر تاریخی برای زادگاهش در شمال غربی ایتالیا اهمیت داشتند ، انتخاب کرد . در سالهای اولیه ، مکس از بسیاری از کارگاههای ساخت پیپ بازدید کرد و در طول مسیر تکنیکهای مختلفی را یاد گرفت . ” همانطور که میدانید ، هر کارگاهی متفاوت است ؛ هیچ کارگاهی با کارگاه دیگری برابر نیست و این موضوع در مورد کارگاه من نیز صادق است . ”
ابزارآلات همیشه برای سازندگان جوان پیپ یک چالش است ، زیرا برخی از ابزارهای ضروری در دنیای عادی وجود ندارند . مکس ریمنسی این مشکل را حل کرد . او میگوید : ” بیشتر ابزارهای من توسط دستهای خودم ساخته شدهاند : تمام تیغهها برای شکلدهی ، متهها و پدهای سنباده . برای رنگآمیزی پیپها ، از ایربراش استفاده میکنم ؛ به این ترتیب به رنگ کمتری نیاز دارم و منافذ برایر بازتر و آزادتر میمانند تا در حین اسموک کردن نفس بکشند . ”
در حالی که سبک او به عنوان عملکردی از دیدگاه خلاقانه خود او همراه با ویژگیهای طبیعی هر بلوک برایر تکامل یافته است ، آثار تام التانگ و بالدو بالدی نیز تأثیرگذار بودهاند . او میگوید : ” و باید از طارق منادیلی از سایت ” صفحه اصلی پیپ ایتالیایی” تشکر کنم . او از سوئیس سفر کرد تا به من آموزش دهد . راستش را بگویم ، در ابتدا به من گفت که دست نگه دارم ، نباید پیپ بسازم . اما پس از چند روز ، با توصیههای او ، به سرعت پیشرفت کردم و انتقادات سازنده او به تعریف و تمجید تبدیل شد . ”
با تولید حدود ۲۰۰ پیپ در سال ، پیپهای ایل دوکا عمدتاً در ایالات متحده ، آسیا و ایتالیا به فروش میرسند ، اگرچه توسط کلکسیونرها در همه جا مورد توجه قرار گرفتهاند . تکنیکهای شکلدهی و پرداخت کاری مکس تحسینکنندگان بسیاری را از همه ملیتها برای او به ارمغان آورده است .
مکس میگوید : ” من واقعاً عاشق استفاده از تضاد رنگها در هر دو پرداخت سندبلاست و پرداخت صاف هستم . ”
سندبلاستهای ایل دوکا با یکی از چهار ترکیب رنگ متضاد رنگآمیزی میشوند : کاملاً طبیعی ؛ سیاه/زرد متضاد ؛ سیاه/نارنجی متضاد ؛ سیاه/قهوهای متضاد ؛ و تماماً سیاه . پیپهای صاف با رنگ بلوند عسلی ، سیاه/زرد متضاد و سیاه/نارنجی متضاد پرداخت میشوند .
برای تاکید بر آن پرداختها ، مکس از تعدادی مواد استفاده میکند . او میگوید : ” در کارگاه من کشوهای زیادی پر از مواد مختلف وجود دارد که دوست دارم از آنها در پیپهایم استفاده کنم . عمدتاً از باکس وود ، بامبو سفید و سیاه ، استخوان ساق پای زرافه ، دندان گراز وحشی ، ایوریت و توس ماسوری استفاده میکنم . همچنین یک نیش دندان گاومیش از دوران پلیستوسن دارم که بسیار سرگرمکننده است . ”
علاوه بر برایر و طیف وسیعی از عناصر تزیینی ، مکس از تعدادی مواد جایگزین نیز در پیپهای خود استفاده میکند ، که مهمترین آنها مورتا است . اساساً ، مورتا بلوط نیمه سنگشدهای است که در زیر زمین و زیر تودههای آب یافت میشود . یکی از بهترین منابع برای مورتا باتلاقهای ذغال سنگ نارس است ، جایی که محیط اسیدی و کماکسیژن در خاک و آب به فرآیند سنگشدگی چوب کمک میکند . اگرچه توسط تروور تالبرت که بهطور گستردهای در مورد منابع این ماده و استفاده از آن برای ساخت پیپهای باکیفیت نوشته است ، محبوب شد ، اما مورتا به عنوان یک ماده ساخت پیپ به یکی از مواد اصلی پیپهای ایل دوکا تبدیل شده است . اما کار با این ماده کار سادهای نیست . مورتا به برش بزرگتری نسبت به یک بلوک برایر معمولی نیاز دارد ، زیرا فرآیند سنگشدگی آن اغلب منجر به ترکهای بیشتر ، شکافها و نقصهای طبیعی میشود که باید قبل از شکلدهی از بین بروند . حتی پس از آن ، برخی از نقصها را نمیتوان برید . مکس حدود ۷۰ درصد از تمام بلوکهای مورتای خود را دور میاندازد . پس از برش ، بلوکهای مورتا باید عملآوری شوند . برای مکس ، این فرآیند یک سال دیگر طول میکشد .
این ماده همچنین بسیار سخت است ، شاید کاملاً سنگشده نباشد ، اما هنوز هم برای ابزارها بسیار سختتر از چوب معمولی است – که شکلدهی را به یک کار دقیق تبدیل میکند . مکس مراقبت ویژهای میکند تا از مورتای به درستی عملآوری شده نیز استفاده کند . اگر خیلی قدیمی باشد ، ممکن است اسموک مرطوب تولید کند . اگر خیلی جوان باشد ، ممکن است مقاومت مورد نظر در برابر شعله و گرما را نداشته باشد . سپس باید چگالی را در نظر بگیرید . میتوانید با مقایسه آن با بلوکهای هماندازه ، چگالی یک قطعه را به طور تقریبی ارزیابی کنید ، اما مکس همچنین یک بلوک مورتا را از انتهای آن برش میدهد و آن را سندبلاست میکند تا ایده بهتری از آنچه با آن کار میکند ، به دست آورد . این یک مرحله مهم است زیرا مورتا متراکمتر طرح های متراکمتری را به همراه خواهد داشت و کیفیت اسموک بهتری نیز ارائه خواهد کرد .
در حالی که هماهنگی با الگوهای طرح های طبیعی به شکلدهی سبک او کمک میکند ، مکس میگوید که مهندسی داخلی عامل اصلی در یک پیپ با عملکرد بالا است . او میگوید : ” ما میتوانیم در مورد هر جنبهای از یک پیپ صحبت کنیم ، اما مهمترین چیز این است که باید خوب اسموک کند و برای دستیابی به آن ، باید در مورد سوراخکاری بسیار دقیق باشید .
برخی از کلکسیونرهای من میتوانند با چشم بسته پیپهای من را تشخیص دهند ، فقط با دمیدن از طریق دهانه و گوش دادن به صدا . سوراخکاری من کاملاً باز است ، بدون مانع و برای جلوگیری از تراکم طراحی شده است . ”
برای اسموک شخصی خود ، مکس شکل بیلیارد باریک را ترجیح میدهد که شکل مورد علاقه او برای تراشیدن نیز هست .
او میگوید : ” یافتن خطوط و تعادل کامل در این شکل بسیار دشوار است . من این شکل را نیز دوست دارم زیرا گرما را به طور یکنواخت پراکنده میکند . ”
اگرچه او هرگز زمان خود را اندازه نمیگیرد ، اما مکس میگوید تکمیل یک پیپ بین هشت تا شانزده ساعت طول میکشد . او زمان خاصی را برای سندبلاست کردن صرف میکند ، مهارتی که به خاطر آن معروف است . او طرح های عمیق ، ناهموار و تهاجمی را ترجیح میدهد که در دو مرحله به دست میآورد ، ابتدا یک گذر سبکتر برای برجسته کردن دانههای طبیعی برایر و سپس یک گذر دقیق با نازل سندبلاست دقیقتر برای تمایز بین حلقههای رشد و جزئیات طبیعی چوب .
مکس به سوراخکاری پیپهای خود بسیار افتخار میکند ، که کاملاً تراز است و هیچ شکافی در مورتیز وجود ندارد که بتواند گرد و غبار را جمع کند . تراکم عمدتاً ناشی از جریان هوای قطع شده است و پیپهای ایل دوکا جریان هوای یکنواخت و دقیقی را از پاشنه تا دکمه لب حفظ میکنند . او همچنین زمان بسیار زیادی را برای تکمیل تکنیک رنگآمیزی متضاد خود با استفاده از ایربراش صرف کرد ، مشابه سندبلاست دقیق او در تمایل به دنبال کردن مسیرهای خاصی از طرح ها .
ترکیب همه این عناصر هنری در پیپهای ایل دوکا متحد میشوند و مکس ریمنسی از بیان هنری و مهارتهای ساخت مورد نیاز برای ساخت پیپ لذت میبرد ، با برنامههای کمی برای تغییر در آینده ، به جز اشکال جدید ، اشکالی که ذهن بارورش را پر میکنند .
او میگوید : ” من معمولاً طرحها را با دست میکشم و میتوانم به شما بگویم که زیباترین آنها از الهام خارجی ، از چیزی که در سفرهای کاری یا تفریحی خود متوجه شدم ، به وجود میآیند . ”
او در نمایشگاههای پیپ ، به ویژه نمایشگاه شیکاگو در هر ماه مه ، شرکت میکند ، بنابراین کمبودی در الهام برای ادامه تحسین پیپهای ایل دوکا توسط علاقهمندان در همه جا وجود نخواهد داشت .