اسکار پترسون : بزرگترین پیانیست جاز و پیپ کشی برجسته
مشاهیر پیپ
اسکار پترسون : بزرگترین پیانیست جاز و پیپ کشی برجسته
تعریف jazz سخت است . این ژانری است که از مرزها فراتر می رود . این یک بیان زنده و نفس گیر از تاریخ و فرهنگ است که هرگز به طور منظم در یک چارچوب قرار نمی گیرد . از ویتنی بالیت منتقد نقل می شود که آن را ” صدای غافلگیری ” نامیده است . بسیاری از هنرمندان در جامعه جاز تأثیر گذاشته اند ،
اما یک مرد بیش از همه به خاطر مهارت خام ، اخلاق کاری تزلزل ناپذیر و توانایی انطباق خود ایستاده است : اسکار پترسون . اسکار که اغلب به عنوان بزرگترین پیانیست جاز در تمام دوران مورد ستایش قرار می گرفت ، حرفه ای چشمگیر داشت که بر نژادپرستی ، سلامتی ضعیف و رقابت شدید غلبه کرد . این مقاله درباره زندگی اسکار پترسون و رسیدن او به شهرت بین المللی است .
اسکار امانوئل پترسون در ۱۵ اوت ۱۹۲۵ در مونترال ، کبک ، کانادا ، به عنوان دومین فرزند کوچکتر از پنج فرزند متولد شد . والدین او مهاجرانی از بومیان غربی بودند . مادرش به عنوان کارگر خانگی کار می کرد و پدرش دانیل هم به عنوان باربر برای راه آهن کانادا اقیانوس آرام و هم به عنوان یک نوازنده آماتور خودآموخته ، نوازنده ارگ ، ترومپت و پیانو کار می کرد .
پترسون در لیتل بورگوندی در مونترال بزرگ شد ، محلهای که عمدتاً سیاهپوستان بود و صحنههای جاز سالمی داشت . پدرش انضباط سختی داشت و توقعات زیادی از فرزندانش داشت و اصرار داشت که همه آنها نواختن پیانو و سازهای برنجی را یاد بگیرند و بچه های بزرگتر به بچه های کوچکتر آموزش دهند . اسکار از پنج سالگی شروع به نواختن ترومپت و پیانو کرد .
در ابتدا ، اسکار می خواست منحصراً روی ترومپت تمرکز کند ، اما به اصرار پدرش به نواختن پیانو ادامه داد . برادر بزرگترش فرد ، نوازنده با استعدادی بود و پیانو تقریباً به طور طبیعی برای او آمد . او سریع یاد می گرفت اما معلمی وحشتناک بی حوصله بود . خواهر دیزی مسئولیت تدریس او را به خواهر و برادرهایشان بر عهده میگیرد و به فرد اجازه میدهد به موسیقی محبوبی مانند جاز بپردازد . نوازندگی جاز فرد اولین طعم اسکار از ژانری بود که حرفه او را مشخص کرد و عشق او را به پیانو برانگیخت .
متأسفانه برای پترسون ها ، زمانی که فرد ، اسکار و دیزی به سل مبتلا شدند ، تراژدی رخ داد . در حالی که اسکار و دیزی بر این بیماری غلبه می کردند ، عجل از کنار آنها می گذشت و در ۱۵ سالگی جان فرد را می گرفت . پس از بهبودی ، اسکار ، ۸ ساله ، به دلیل ظرفیت محدود ریه اش که مانع از نواختن او می شد ،
مجبور شد منحصراً به پیانو روی آورد . خواهر بزرگتر او ، دیزی ، اولین معلم اسکار بود و به عنوان یک معلم پیانو برای خودش حرفه ای ایجاد کرد . او شاگردانی مانند اولیور جونز ، جو سیلی و رگ ویلسون را در طول سال ها زیر نظر او خواهد داشت . بعدها در زندگی اسکار در مورد مواجهه اولیه خود و خواهر و برادرش با موسیقی فکر کرد . ” یک راه خوب و یک راه بد برای قرار دادن کودکان در معرض موسیقی وجود دارد . اگر آنها به شیوه ای نادرست مواجه شوند ، می تواند آنها را در مقابل آن قرار دهد . خوشبختانه ما به خوبی با آن آشنا شدیم و همه ما نواختن را یاد گرفتیم . ”
اسکار استعداد طبیعی برای موسیقی داشت ، چیزی که خانواده او در اوایل زندگی اش به آن اذعان داشتند . در یک مورد ، زمانی که اسکار ۱۱ ساله بود ، دانیل به او و دیزی دستور داد تا زمانی که دانیل در خانه نبود ، یک کنسرتو پیانو پیچیده یاد بگیرند . دیزی روز و شب کنسرتو را تمرین می کرد و اسکار به طور معمول کتاب های کمیک می خواند .
وقتی دنیل برگشت ، دیزی عصبی بود زیرا او اشتباه می کرد ، در حالی که اسکار بدون از دست دادن یک نت می نواخت ، مثل یک پیاده روی معمولی یکشنبه در پارک . در حوالی زمانی که اسکار ۱۲ ساله بود ، اولین پیانیست جاز واقعی خود را هنگامی که یک ملوان هند غربی برای بازدید از خانه پترسون به آنجا رفت ، شنید . دانیل به ملوان این فرصت را برای نواختن پیشنهاد داد و آنچه در پی آن بود ،
چند آهنگ کر از یک آهنگ جاز بود . این تخیل اسکار را به تسخیر خود درآورد و او عهد کرد که بفهمد چگونه آهنگ را مانند ملوان نواخت ، اما بهتر . تقریباً در این زمان اسکار شاگرد لوئیس هوپر ، پیانیست کلاسیک کانادایی و پیشکسوت صحنه جاز هارلم شد .
از اوایل سال ۱۹۳۷ ، هر پنجشنبه ساعت ۴ بعد از ظهر ، هوپر به خانه پیترسون می رسید و پیانو به اسکار آموزش می داد . آنها با تمرین شروع می کردند و سپس یک قطعه کلاسیک کوتاه را که اسکار انتخاب کرده بود می نواختند . بعد از اینکه اسکار قطعه را تمام کرد ، هوپر همان قطعه را به سبک خودش می نواخت و سپس به اسکار می گفت که فکر می کرد آهنگساز ممکن است هنگام آهنگسازی در ذهن داشته باشد .
به عنوان مثال ، یک روز بعد از ظهر پس از نواختن آهنگی از فران لیست ، هوپر به اسکار گفت : « لیست باید در این مرحله قدرت خود را احساس میکرد ، زیرا وقتی آن را مینوازیم ، تقریباً میتوانیم انتقال قدرت از موسیقی او به خودمان را حس کنیم . » این لحظه مهمی برای اسکار بود و به او کمک کرد تا بفهمد موسیقی فقط یک نت نیست ، بلکه بیان احساساتی است که جان می گیرد . پس از چند هفته درس ، اسکار شجاعت به دست آورد تا موسیقی جاز را به هوپر بیاورد . هوپر تصمیم گرفت که یک آهنگ جاز بنوازد و سپس اسکار یکی از آهنگ های خودش را بنوازد .
در حالی که هوپر تصنیف ملایم و ملایمی را انتخاب میکرد ، اسکار آهنگی زنده و سریع مینواخت ، خودش را داخل موسیقی میریخت و کلیدها را با قدرت میکوبید و وقتی کارش تمام میشد هوپر که گفت : « جالبه اسکار . خیلی جالب بود » .
آنها پویایی خود را برای چند پنجشنبه دیگر ادامه دادند، هوپر با اسکار در مورد موسیقی جاز صحبت می کرد ، به او نکاتی را در مورد چگونگی تنظیم رویکردش ارائه می داد و به اسکار جوان اجازه می داد سبک خودش را به جای تلاش برای شکل دادن به آن کشف کند . هوپر به طور ناگهانی به دانیل میگفت که دیگر نمیتواند اسکار را آموزش دهد ،
زیرا او را « تا آنجا که میتوانست برده است ». او در زندگینامه منتشرنشدهای از هوپر ، تصمیم خود را با جزئیات بیشتری توضیح داد : ” من فقط قطعات موسیقی را انتخاب کردم که به شدت نوازندگی او را به چالش میکشد . همانطور که نتایج را از طریق بازدید دو هفتهای از خانهاش مشاهده کردم ، راضی بودم که این تمرین انجام شد . رضایت بخش بود .
اسکار ارادت مادام العمر به لو هوپر داشت ، ” او درک تازه ای از نحوه بهترین تفسیر یک انتخاب موسیقی را به زندگی من آورد . چیزی که او همچنین باعث شد بیشتر از آن آگاه شوم ، ظرافت و زیبایی خود پیانو بود .” یک سال پس از رفتن هوپر ، دیزی ۱۳ ساله روزی که برای حضور در کنسرواتوار موسیقی کبک در کبک تلاش کرد ، اسکار را با خود برد .
او اسکار را نیز متقاعد کرد که تست بازیگری بدهد . در ابتدا او به طور تصادفی از طریق یک قطعه کلاسیک که از او خواسته شده بود آن را اجرا کند ، داوران را تحت تاثیر قرار داد وقتی که او قطعه ای از جورج گرشوین جاز را اجرا کرد که صدای عالی او را نشان می داد .
اسکار در کنسرواتوار موسیقی پذیرفته شد در حالی که خواهرش را رد کردند . با این حال ، زمان او در آنجا کوتاه بود . او پس از چند هفته که هیچ معلمی روی او تأثیری نداشت ، ترک تحصیل کرد .
در سن ۱۵ سالگی نزد پل دی مارکی ، پیانیست مجارستانی که طبق سنت قرن نوزدهم فرانتس لیست آموزش دیده بود ، درس خواند . از آنجایی که اسکار جذب موسیقی و سبک لیست شده بود ، این دو یک زوج طبیعی بودند . بلافاصله ، اسکار از اینکه دی مارکی بین خود و لیست ارتباط برقرار کرد ،
خوشحال شد . یکی دیگر از چیزهایی که اسکار دوست داشت این بود که دو مارکی درک محکمی از جاز داشت و اجازه میداد که درس با نمایش «جاز» اسکار به پایان برسد . د مارکی در تمرینات بدنی که برای ترجمه قلبش به موسیقی نیاز داشت به اسکار کمک کرد و با ایجاد تمرینات بسیار دشواری که بر نت زدن سریع و واضح تاکید داشت .
هدف این بود که اسکار را آموزش دهیم تا دستانش را در موقعیت های صحیح قرار دهد تا با سرعت و کارایی در اطراف صفحه کلید حرکت کند . اسکار در مورد تمریناتش با دو مارکی در اواخر زندگی خود اینطور منعکس کرد : ” او به من نشان داد که می توانم هر احساس ممکن را از شادی کامل تا غم افتضاح را روی پیانو به تصویر بکشم .
” تاریخ بار دیگر تکرار میشود ، زیرا روزی دی مارکی به اسکار گفت که او را تا آنجا که میتوانست برد و درسها را تمام کرد . دی مارکی آخرین معلم رسمی اسکار خواهد بود ، و از این نقطه به بعد اسکار به تنهایی حرکت کرد .
با دیدن مهارت های اسکار به عنوان یک هنرمند ، خواهرش دیزی از او خواست که به پیاده روی برود . او به او نگفت کجا میروند ، اما در نهایت به CBM ، ایستگاه CBC محلی در مرکز شهر مونترال رسیدند . او را به آنجا آورده بود تا تشویقش کند تا در یک مسابقه آماتور شرکت کند که توسط شخصیت مشهور رادیویی کن سوبل حمایت می شود ، چیزی شبیه امریکن آیدل در روزهای مدرن . هنرمندان روی آنتن مسابقه می دادند و شنوندگان برای تعیین برنده رای می دادند . اسکار عصبی بود ، اما لحظه ای که نواختم را شروع کرد ، اعصابش آرام شد .
سوبل در یک لحظه فهمید که اسکار قرار است یکی از شرکت کنندگان اصلی باشد . طی چند هفته آینده ، اسکار رقابت می کرد و برنده می شد . این پیروزی او را به تورنتو فرستاد ، جایی که فینال مسابقات برگزار می شد . رقابت در اینجا بسیار شدیدتر بود ، با بسیاری از حرفه ای ها در نواختن ، اما او به توانایی خود اطمینان داشت . عملکرد او نه تنها به دلیل سبک نواختن ، بلکه به دلیل سن و نژادش قابل توجه بود .
نوازنده سیاهپوست جوان نادر بود . اسکار به راحتی در این مسابقه برنده شد و یک چک ۲۵۰ دلاری برای او دریافت کرد و اولین دستمزد او از جاز بود .
تقریباً در این زمان ، اسکار هر روز حوالی ظهر شروع به نواختن یک پیانوی گرند کودک در سرسرای مونترال های بالا کرد
. در اینجا او آهنگهای بوگی ووگی را به صدا در میآورد که بچهها دسته دسته دور او جمع میشدند . او با نوازنده ترومپت مینارد فرگوسن ملاقات کرد و با هم در یک گروه رقص به رهبری برادر مینارد ، پرسی ، اجرا کردند . در طول این مدت به عنوان یک هنرمند جوان نوپا ، اسکار به یاد می آورد که مخفیانه به طبقه پایین رفته بود در حالی که والدینش برای گوش دادن به موسیقی جاز از رادیو خواب بودند . گوشم را درست روی بلندگو می گذارم و به دوک (الینگتون) و (کانت) بیسی و آرتی شاو گوش می دهم . صدا خیلی کم می شود تا پدر و مادرم را بیدار نکنم . این همه موسیقی فوق العاده .”
آثار اسکار به همراه هنرمندانی مانند نات کینگ و تدی ویلسون تاثیرات بت او آرت تاتوم را دید . شهرت فزاینده او در دهه ۴۰ او را به یک شهرت در صحنه موسیقی مونترال تبدیل کرد و در ۱۷ سالگی دبیرستان را رها کرد تا به عنوان تکنواز برجسته ارکستر جانی هلمز از سال ۱۹۴۳ تا ۱۹۴۷ تبدیل شود . به خاطر سن جوانی و این واقعیت قابل توجه است . با توجه به اینکه گروه هولمز عمدتاً سفیدپوست بودند، اسکار به سرعت در حال صعود به قله بود .
در پاییز ۱۹۴۳ ، پس از حدود یک سال کسب درآمد قابل اعتماد از کار خود با هولمز ، اسکار با پدرش در مورد آینده اش در موسیقی و ترک تحصیل صحبت کرد . پدرش به او گفت : ” تنها شرط این است که به یک نوازنده معمولی پیانو تبدیل نشوید ، باید قول بدهید که بهترین باشید . ” این وعده ای بود که پترسون در طول دوران حرفه ای خود به آن عمل خواهد کرد .
هولمز به اسکار کمک میکند تا سبک خود را اصلاح کند و جلسات خصوصی اسکار را بدون پرداخت هزینه به او میدهد ، به او یاد میدهد که چگونه یک سولو جاز را بسازد ، چگونه سرعت کار با تصنیف را کاهش دهد ، چگونه با سایر اعضای گروه به خوبی بنوازد ، و درسهای مهم دیگر . برای یک نوازنده حرفه ای بودن هولمز همچنین اسکار را به آهنگسازی قطعات خود علاقه مند می کند . اسکار در گروه پیشرفت کرد و در زمان او با هولمز ، یک بیانیه مطبوعاتی از بخش روابط عمومی CPR در مورد اسکار و خانواده اش منتشر شد . جین لیز در کتاب
Between the Tracks
از آن به عنوان سندی کنجکاو یاد می کند که نشان دهنده ناراحتی نویسنده از موضوع و تعصب نژادی آن زمان است . با این حال ، توصیف جالبی از اسکار ارائه می دهد . در بیانیه مطبوعاتی اسکار چنین توصیف شده است : ” ساختن خود مانند پیانو ، اسکار دلپذیر و رنگارنگ چوب ماهون نزدیک به شش فوت قد و حدود چهار اکتاو عرض در شانه ها دارد . لبخند پهن او مجموعه ای از عاج ها را نشان می دهد که برای ساخت عاج های عاج بر روی هر کدام مناسب است. کیبورد پیانو از حسادت زرد میشود و همچنین نشاندهنده لذت و رضایت شخصی بسیار زیاد او از «کار» خود است . »
در مقطعی از این دوره از زندگی ، اسکار مبتلا به آرتریت مزمن تشخیص داده شد ، رنجی که تا پایان عمر او را به دنبال داشت .
در حین اجرا با هلمز ، اسکار در “گوشه”، جایی که خیابان کوهستان و سنت آنتوان همدیگر را ملاقات کردند ، شروع به معاشرت کرد . بهشت راک هد و کافه سنت میشل در نزدیکی آن قرار داشتند و کانون موسیقی جاز مونترال بود . اسکار غرق در موسیقی شد و در نهایت به داخل کلوپ دعوت شد تا با نوازندگان شرکت کند . استیپ وید ، بازیکن بی باپ ، اسکار را زیر بال خود گرفت و به اصلاح بیشتر سبک او کمک کرد . در اینجا اسکار در جاز برخی از استادان ، چه محلی و چه آمریکایی ، غوطه ور می شود .
دوران ضبط حرفه ای اسکار پترسون :
مارس ۱۹۴۵ اولین ضبط اسکار برای RCA Victor بود که برای تک آهنگ
I Got Rhythmand The Sheik of Araby
قابل توجه بود . این تکآهنگها موفقیتآمیز بودند و استعداد طبیعی اسکار را برای بوگی ووگی و تکنیک نوازندگی خارقالعادهای که کار او را مشخص میکرد و در طول زندگی حرفهایاش تکامل میداد ، آشکار کرد . کارهای بوگی ووگی او لقب “بمب افکن قهوه ای بوگی ووگی” را برای او به ارمغان آورد . بین سال های ۱۹۴۵ و ۱۹۴۹، اسکار ۱۶ دستگاه ۷۸ برای RCA Victor ساخت . محبوبیت این رکوردها اسکار را به عنوان اولین ستاره جاز کانادا تایید کرد . قرار گرفتن در معرض مداوم در رادیو CBC و دو تور در غرب کانادا در سال ۱۹۴۶ باعث تسریع کار اسکار شد و در سال ۱۹۴۷ ، او با سه نفر خود در سالن آلبرتا مونترال تیتر یک شد .
این سه نفر شامل کلارنس جونز در درام و آستین “ازی” رابرتز در باس بود و بن جانسون گهگاهی برای جونز ساب می شد . اجراهای این سه نفر مستقیماً از سالن برای CJAD مونترال پخش می شد و برخی از تنها اسناد ضبط شده کار این سه نفر خواهد بود . نمونه دیگری از کارهای ضبط شده آنها ، موسیقی متن این سه نفر برای فیلم
Begone Dull Care
اثر نورمن مک لارن در سال ۱۹۴۹ بود . در دهه ۱۹۴۰ ، زمانی که دیزی گیلسپی به آهنگساز و تهیه کننده آهنگ، لئونارد فیتر به آهنگساز و تهیه کننده موسیقی گفت : « اینجا یک پیانیست وجود دارد که می گوید استعداد اسکار در ایالات متحده منتشر شد . شما هرگز چیزی شبیه به آن را نشنیده اید کنسرت .
” با این حال ، Feather این را نادیده میگیرد و این به یک حسرت ماندگار در حرفه او تبدیل میشود . نورمن گرانتس تهیه کننده رکورد بود که کار اسکار را به استراتوسفر فرستاد . در سال ۱۹۴۹ ، زمانی که گرانتس در سفر به مونترال بود ، استعداد اسکار را به طور جدی در حالی که او در راه فرودگاه بود کشف کرد . او صدای اسکار را در حال پخش در سالن آلبرتا از CJAD شنید و گرانز به تاکسی گفت که بچرخد و او را مستقیماً به سالن ببرد .
گرانتس اسکار را متقاعد کرد که در سپتامبر همان سال در جاز در فیلارمونیک به او بپیوندد . تنها یک تغییر وجود داشت که گرانز از اسکار درخواست کرد : از شر بوگی ووگی خلاص شوید . این تغییری بود که اسکار از ایجاد آن خوشحال بود .
میراث او را می توان به بهترین شکل توسط هنک جونز پیانیست آمریکایی خلاصه کرد که گفت : ” اسکار سر و شانه بالاتر از هر پیانیست زنده امروزی است . اسکار اوج است . او تاج فرمانروای همه پیانیست های دنیای جاز است . در این مورد شکی نیست . ” اسکار در طول زندگی خود چهار بار ازدواج کرد ،
اولین بار با لیلیان فریزر در سال ۱۹۴۴ تا حدود سال ۱۹۵۸ . آنها با هم صاحب دو پسر و سه دختر شدند . ازدواج دوم او با ساندرا کینگ در سال ۱۹۶۶ اتفاق افتاد و تا سال ۱۹۷۶ ادامه داشت . همسر سوم او شارلوت هوبر بود و ازدواج آنها از سال ۱۹۷۷ تا ۱۹۸۷ به طول انجامید . آنها با هم صاحب یک دختر شدند و ازدواج نهایی او با کلی اسکار در سال ۱۹۹۰ بود و تا زمان مرگش ادامه داشت . در سال ۲۰۰۷ . آنها با هم صاحب یک دختر شدند .
نژادپرستی و ناملایمات :
اسکار پترسون یک مرد سیاهپوست بود که در دنیای قبل و بعد از حقوق مدنی زندگی می کرد . او در طول زندگی خود با نژادپرستی و ناملایمات زیادی روبرو شد و به جای اینکه آنها را پنهان کند ، میخواست برخی از تأثیرگذارترین لحظاتی را که در طول زندگی حرفهایاش با آن روبرو بوده است ، برجسته کند . همانطور که می توان تصور کرد ،
در دوران جوانی ، اسکار توسط بچه های سفیدپوست و حتی معلم کلاس چهارم ، کلمه n نامیده می شد . زمانی که اسکار به گروه جانی هولمز پیوست ، مدیر هتل ریتز کارلتون به هولمز گفت که تا زمانی که اسکار یکی از اعضای آن است ، گروه نمی تواند در آنجا بازی کند تا زمانی که هولمز تهدید کرد که در سه روزنامه تبلیغاتی درباره سیاست نژادپرستانه ریتز منتشر خواهد کرد . مدیر عقب نشینی کرد و گروه نواخت .
اسکار پترسون : پیپ کش حرفه ای
اسکار پترسون در تمام طول زندگی خود یک دوستدار پیپ و سیگاربرگ بود . او چندین بار سعی کرد سیگاربرگ را ترک کند اما افزایش وزن او را مجبور به شروع دوباره کرد . روی جلد My Favorite Instrument ، او در حال پیپ کشیدن است که گمان می رود یک
Horry Jamieson GBD Unique
است . اطلاعات زیادی در مورد پیپ کشیدن او وجود ندارد ، اما بر اساس شکل هایی که از او عکس گرفته شده ، به نظر می رسد ترجیحات او بیلیارد انگلیسی مستقیم بوده است . در برخی از عکسها ، او را میتوان در حال کشیدن سیگاربرگ هایی بهعنوان «پال مال» دید . برخی از افراد اینترنتی می گویند که او تنباکوی پرنس آلبرت و ولوت را می کشید ،
اما این ادعاها در بهترین حالت مشکوک هستند . صرف نظر از اینکه او پیپ می کشید یا نه ، اسکار همیشه فندک دانهیل برای روشن کردن سیگار دیگران به همراه داشت . دیزی گیلسپی به او لقب «شعله» داد ، زیرا به نظر میرسید همیشه فندک خود را قبل از هر کس دیگری هنگام کشیدن سیگار خاموش و روشن میکرد . در حکایتی جالب آمده است که یک بار در حین اجرا خم شد و با دست راست برای زنی که در ردیف اول بود سیگاری روشن کرد در حالی که دست چپش کلیدهای پیانو را قلقلک می داد .
میراث اسکار پترسون را می توان تا به امروز حس کرد و نه تنها در موسیقی جاز . او یک تایتان بود ، مردی با مهارت و دقت بینظیر که الهام بخش اطرافیانش بود و همکارانش را از آسایش بیرون میکشید و در مقابل ، آنها نیز همین کار را با او انجام میدادند .
میراث او برای نسلها احساس میشود و هنرمندان ، موسیقیدانان و شنوندگان پرشور را الهام میبخشد تا تلاش کنند تا در کاری که انجام میدهند ، بدون توجه به آنچه که باشد ، واقعاً بهترین باشند .