جی بی پریستلی : غول ادبی ، یک مشتاق پیپ
معرفی مشاهیر پیپ
جی بی پریستلی : غول ادبی ، یک مشتاق پیپ
جان بوینتون پریستلی ، نویسنده ، نمایشنامه نویس ، شاعر ، رمان نویس ، منتقد ، نظریه پرداز سیاسی و پیپ کش خوش ذوق ، از جمله نام های بسیار مورد توجه در ادبیات انگلیسی است . او ۲۶ رمان ، ۳۹ نمایشنامه و چندین جلد نقد و مقاله برای مجموع تقریبا ۲۰۰ اثر نوشت . او خود را به عنوان یک نویسنده برای حفظ ارتباط خود دوباره اختراع کرد ، به عنوان یک مقاله نویس شروع کرد و سپس به سمت نمایشنامه نویسی و رمان رفت و بهره وری چشمگیر خود را حتی در دوران پیری حفظ کرد و از زمانی که ۷۰ ساله بود تا مرگش در سال ۱۹۸۴ در سن ۸۹ سالگی ، ۲۱ کتاب منتشر کرد .
او در سال ۱۸۹۴ در مانینگهام در برادفورد ، یورکشایر غربی ، انگلستان، که عمدتاً توسط کارگران صنعتی پرجمعیت بود ، به دنیا آمد ، در سن ۱۶ سالگی به عنوان منشی در یک شرکت تهیهکننده پشم مشغول به کار شد و شبها مینوشت . روزنامههای محلی و لندن شروع به انتشار آثار او کردند ، اما در سال ۱۹۱۴ برای خدمت سربازی داوطلب شد و تا سال ۱۹۱۹ خدمت کرد ، در سال ۱۹۱۶ با انفجار خمپارهای در سنگر او به شدت مجروح شد و او را تا پایان عمر دچار کلاستروفوفی کرد .
آغاز نویسندگی حرفه ای
پس از ترک ارتش در سن ۲۵ سالگی ، در کمبریج مدرک گرفت و به سرعت به عنوان مقاله نویس شهرت یافت . اولین کتاب او با عنوان آدم در مهتاب در سال ۱۹۲۷ منتشر شد و بعداً در همان سال توسط Benighted با مضامین سرخوردگی و سرخوردگی پس از جنگ منتشر شد . این سومین کتاب او به نام «اصحاب خوب» (۱۹۲۹) بود که بلافاصله پرفروش شد و او را به آگاهی عمومی رساند . پریستلی آن را به سبک کلاسیک رمان پیکارسک نوشته است ، که ژانری از رئالیسم است که در آن یک قهرمان پرخاشگر ، معمولاً از طبقه اجتماعی پایینتر ، ماجراها و حوادث ناگوار را با هوش و ذکاوت خود تحمل میکند .
The Good Companions
درباره یک گروه سرگرمی مسافرتی است که در حال گردش در انگلستان هستند . این رمان به مدت ۴۰ سال محبوبیت خود را حفظ کرد و سپس کاهش یافت ، اما نسخه جدیدی در سال ۲۰۰۷ منتشر شد . این رمان برای رادیو ، دو فیلم و تولیدات صحنه و موسیقی اقتباس شد . در دهه ۱۹۳۰ ، پریستلی توجه خود را به نوشتن برای صحنه معطوف کرد و این کار او به عنوان یک نمایشنامه نویس است که بیشتر به یادگار مانده است .
او قبلاً در اقتباس از The Good Companions همکاری کرده بود ، اما اولین کار درام صحنهای او Dangerous Corner بود که درباره مهمانان یک عمارت روستایی است که اسرار تاریک یکدیگر را کشف میکنند و نتایج غمانگیزی که روی میدهد . جالب اینجاست که این نمایشنامه شامل یک ابزار داستانی بود که پریستلی اغلب از آن استفاده می کرد : یک لغزش زمانی . در پایان نمایش ، زمان به آغاز بازمی گردد و از اظهار تأسف باری که آغازگر فاجعه بود ، جلوگیری می شود . نمایشنامههای او «درام اتاق پذیرایی»، شیوهای محبوب در آن دوران بود .
شیفتگی پریستلی به زمان
شیفتگی او به زمان و دستکاری آن به عنوان یک ابزار داستانی در «بازیهای زمان» او مشهود بود که شامل گوشه خطرناک (۱۹۳۲) ، زمان و کانوی (۱۹۳۷) ، من قبلاً اینجا بودهام (۱۹۳۷) و بازرس فرا میخواند ۱۹۴۵) . پریستلی رفتار خود با زمان را بر اساس نظریههای J. W. Dunne قرار داد که تعداد بینهایتی از ابعاد بالاتر زمان را فرض میکرد که هر یک با سطح بالاتری از آگاهی همراه بود که در رأس آن یک ناظر عالی قرار داشت . دان فکر کرد که حالت بیداری ما از به خاطر سپردن بیشتر جدول زمانی ما جلوگیری می کند . استفاده از زمان به عنوان یک پدیده متافیزیکی خود را به بسیاری از کارهای پریستلی القا کرد .
او در سال ۱۹۶۴ مقاله ای مفصل و درگیر درباره زمان به نام «انسان و زمان» منتشر کرد . مشهورترین نمایشنامه او بازرس تماس می گیرد (۱۹۴۵) ، یکی دیگر از درام های کلاسیک اتاق پذیرایی . در سه عمل ، عمل آن در یک شب در زندگی خانواده بیرلینگ رخ می دهد که توسط بازرس گول در مورد خودکشی یک زن جوان ملاقات می شود . خواندن این نمایشنامه برای دریافت مدرک ادبیات انگلیسی در بریتانیا ضروری است و انتقادی کوبنده از ریاکاری های انگلستان ادواردی و همچنین بستری برای برخی از گرایش های سوسیالیستی پریستلی است .
سیاست و مسئولیت اجتماعی
پریستلی در اوایل دهه ۴۰ به یکی از گویندگان بیبیسی تبدیل شد و ۱۶ میلیون مخاطب عادی را جذب کرد. نویسنده/روزنامه نگار گراهام گرین برنامه های پریستلی را تقریباً به اندازه برنامه های وینستون چرچیل برای کشور در طول جنگ مهم دانست. با این حال، زمانی که چرچیل یا کابینه او تصمیم گرفتند که آنها بیش از حد چپ هستند، پخش این برنامه در سال ۱۹۴۲ محدود شد. از نظر سیاسی صریح، برنامه های پریستلی به عنوان کمک به حزب کارگر برای کسب قدرت در سال ۱۹۴۵ شناخته می شود. او در سال ۱۹۵۸ دوباره خود را به عنوان یکی از بنیانگذاران کمپین خلع سلاح هسته ای درگیر کرد.
پریستلی سه بار ازدواج کرد و روابط متعددی داشت و تا دهه ۱۹۷۰ به نوشتن ادامه داد و در سال ۱۹۸۴ بر اثر ذات الریه درگذشت. عجیب است که هیچ کس دقیقا نمی داند کجا دفن شده است. به طور کلی، او در چرچیارد هوبرهولم در یورکشایر دفن شده است، اما تنها سه نفری که برای دیدن خاکستر حضور داشتند، مکان دقیق آن را می دانستند و بدون علامت باقی می ماند. خود کلیسا پلاکی را نشان می دهد که خاکستر پریستلی را “در نزدیکی” دفن کرده اند.
پریستلی و پایپس
جان اتکینز در بیوگرافی خود :
J.B. Priestley : The Last of the Sages (1981)
می نویسد: چه کسی پریستلی را تحسین کند یا او را به عنوان نامربوط رد کند ، غیرممکن است که این پیپ را نادیده گرفت . وسوسهانگیز است که او را با پیپاش شناسایی کنیم ، او را هوموی پیپکش توصیف کنیم ؛ او با آن عکس میگیرد ، او عاشقانه دربارهاش مینویسد ، بسیاری از شخصیتهایش به گوشه و کنار میروند تا طعم آن را بچشند… ” در واقع ، پریستلی پیپ های خود را دوست داشت ، آنها را در داستان های خود گنجاند ، آنها را در مقالات تمجید کرد و آنها را به زندگی شخصیت هایش تبدیل کرد . ناامیدکننده است ، ما اطلاعات کمی از تنباکو یا پیپ انتخابی او داریم
. پیپ های او در آرشیو J.B Priestley در دانشگاه برادفورد در غرب یورکشایر انگلستان نگهداری می شود . با این حال ، فهرست آرشیو ارائه شده در وب سایت جزئیات پیپ ها را نشان نمی دهد ، اما اشاره می کند که “دسترسی به پیپ های تمیز نشده و مواد دخانی به دلایل بهداشتی محدود شده است . اگرچه به عنوان یک کاتالوگ “موقت” مشخص شده است . با این حال ، ناراحت کننده است که دانشگاه برادفورد فکر می کند که پیپ های استفاده شده برای سلامتی خطرناک هستند .
یک نشریه Special Collections از دانشگاه برادفورد ، مورخ ۲۰۱۰ ، گزارش می دهد که “بایگانی J.B. Priestley شامل بیش از ۷۰ پیپ پریستلی ، به علاوه لوازم مربوطه مانند جایزه مرد پیپ سال ۱۹۷۹ ، قوطی ها و کیسه های تنباکو ، کبریت و یک کاسه است . که در حال حاضر پیپ هایی را در خود جای داده است . ” در حالی که «فهرست کامل پیپ ها در حال آمادهسازی است » ، دسترسی به این اقلام محدود به محققین است ، فقط با قرار قبلی . دانشگاه امیدوار است که پیپ های مجموعه را با عکس های پریستلی مطابقت دهد .
پیپ او بخشی از شخصیت او شد . در
J.B. Priestley: The Last of the Sages،
جان اتکینز ماهیت نمادین پیپ های پریستلی را بسط می دهد : در انگلستان ، پیپ نمادی از استحکام ، قابل اعتماد بودن ، استحکام ، استحکام و… است و خصوصیات وابسته پریستلی از آن لذت می برد . او در اولین فصل پرحرف خود Rain Upon Godshill، ۱۹۳۹ ، اعتراف کرد که شیفته تنباکو بوده است . او کمترین رنجشی را احساس نمی کند . به نظر استاد خوبی است . هیچ چیز در دنیای پایین چشایی و بویایی این همه لذت را به او نداده است . پیپ چیزی بیش از یک آرامش فیزیکی است . تقویت روانی قدرتمندی را فراهم می کند . هر زمان که JBP بخواهد شخصاً خود را نشان دهد ،
برای نشان دادن احساس رضایت ، یا همراهی خوب یا هماهنگی ، پیپ خود را وارد می کند . او گفت که در سنگر خوش شانس بود و بیسکویت های ارتش و گوشت گاو قلدر را می جوید ، زیرا ” به ندرت تنباکو تمام می شد و اگر می توانستم پیپ خود را بکشم ، اغلب فراموش می کردم که گرسنه هستم و کم خوابم .
” خود پریستلی هم در داستان و هم در مقاله در مورد پیپ ها حرف های زیادی برای گفتن داشت . به عنوان مثال ، در رمان روز روشن (۱۹۴۶) ، شخصیت عمو مایلز یک پیپ کش است و تنباکویی که می کشد این است : “… همیشه مخلوطی از پورسونز در خیابان مارکت تهیه کنید و خیلی هم خوب بود : ای کاش . من الان مقداری از آن را داشتم .”
تنباکو
با این حال ، بزرگترین گنجینه گنج پیپ را می توان در مقاله ای با عنوان “تنباکو” (۱۹۶۶) یافت . پریستلی در ابتدا در مورد پیپ و تنباکو صحبت می کند : وقتی شروع به کشیدن پیپ کردم ، پنجاه سال پیش ، کات کاوندیش را از سالمون و گلوکشتاین خریدم… خیلی قوی بود و مواقعی وجود داشت که بعد از پاف کردن خشمگینانه مثل جوانان تقریباً همیشه ،
احساس ناراحتی می کردم و اطرافیانم شروع به پاف کردن می کردند . جابجایی و انحلال از آن شروع سخت ، من توانستم هر چیزی را بکشم ، البته نه همیشه با لذت . اما من ترجیح می دهم تنباکوی بد داشته باشم تا تنباکو نداشته باشم . در مصر ، در اوایل سال جاری ، مجبور شدم مقداری از گلهای محلی آنها را دود کنم ، در حالی که سرفه می کردم و فحش می دادم که چرا جمهوری متحد عربی ، که هرگز اجازه ندارید لحظه ای فراموشش کنید ، مطمئن نشد که تنباکوی سوریه به مصر رسیده است .
مانند مارک تواین ، پریستلی برای کسانی که او را در مورد ضرر های تنباکو هشدار می دادند ، مهربانی نداشت . او قبلاً می دانست و اهمیتی نمی داد : ” آنهایی که اکنون آماده اند بنویسند و به من بگویند که من معتاد یک عادت کثیف هستم ، نیازی به هدر دادن زمان ، کاغذ و تمبر ندارند . من اعتراف می کنم که مدت زیادی اسیر تنباکو شده ام . اما همه انسان ها اینطور هستند . اسیر چیزی شده است و اربابانی بدتر از علف هرز وجود دارند ، با تشویق من به تأمل و در عین حال رهایی من از غرور معنوی ، مرا از اشکال خطرناکتر دور نگه داشته است .
” در یک نقطه ، پریستلی درگیر مشاوره در مورد پیپ ها و نحوه رسیدن به لذت بخش ترین اسموک از آنها می شود : برای شروع ، یک پیپ نخرید بلکه حداقل سه پیپ بخرید . اگر توانایی خرید پیپهای سازندگان معروف را ندارید ، بدلهای ارزان قیمت نخرید . برخی از بهترین پیپ هایی که تا به حال داشته ام ، از میان سبدهای دست دوم ها انتخاب کرده ام .
در اینجا باید بعد از پنجاه سال عمرم اضافه کنم که همانطور که شما یک پیپ را انتخاب می کنید ، یک پیپ هم شما را انتخاب می کند . من پیپ های باشکوهی را هدیه داده ام که از مرغوب ترین مواد ساخته شده اند ، که هرگز به من ده دقیقه پیپ کشیدن رضایت بخش نمی دهد . یا آنها برای من مناسب نبودند یا من برای آنها مناسب نبودم . اینجا چیزی شبیه یک رابطه شخصی وجود دارد و تا زمانی که به کشیدن پیپ عادت نکرده اید ، از پیپ های سبک و نازک کوچک اجتناب کنید : آنها خیلی زود داغ می شوند .
او حداقل سه پیپ را در چرخش اسموک ها توصیه می کند و از کسانی که پیپ را تغییر نمی دهند گله مند است . او در مورد پیپ کشیدن کمی قضاوت می کند : اما چرا سه پیپ ؟ از آنجا که شما هرگز نباید یک پیپ گرم را دوباره پر کنید : این دقیقاً همان چیزی است که باعث بوی بد می شود . من مردان ترسناکی را تماشا کرده ام که ساعت ها همان پیپ را می کشند و بوی بدی می دهند . من همیشه سه پیپ در جیبم دارم . روی میز من ممکن است یک دوجین یا بیشتر باشد . من تعداد زیادی پیپ پاک کننده می خرم و استفاده می کنم .
پریستلی در مقالهای دیگر ، «در آغاز» ، اهمیت پیپ ها را در برنامه روزانهاش یعنی تعویق و اجتناب از کار میگوید : « من یک یا دو پیپ را تمیز میکنم ، در حالی که به خودم وانمود میکنم که مشتاق هستم تا سر کار بروم . اگرچه عجیب است (حداقل آن) که من هرگز پیپ هایم را در هیچ زمان دیگری خراش و تمیز نمی کنم .
” و البته او نکاتی در مورد تنباکو ارائه می دهد و توصیه می کند که هنگام شروع پیپ ، از برگ ویرجینیا یا “مخلوط های ملایم” خودداری کنید زیرا ممکن است باعث گزش زبان شوند . یک پوسته تیرهتر یا مخلوطی با مقدار مناسبی از لاذقیه و پریک در آن امتحان کنید . از قوت آن شیرینی بیرون میآید . پیپ های خود را با احتیاط پر کنید و از انگشت سوم استفاده کنید و نه اولین انگشت برای پر کردن . در حال دود کردن تنباکو ، اسموک تا حد ممکن آهسته ، زیرا هر چه گرمتر باشد ، مزه و بوی آن بدتر است . ”
جی بی پریستلی مردی بود که پیپ هایش را همانطور که باید بعد از بیش از ۶۰ سال اسموک می شناخت . او با توصیههایش به سایر پیپ کش ها سخاوتمندانه بود و از پیپهای خودش در سطح بالایی از عملکرد لذت میبرد . در حالی که ما سهم قابل توجه او را در ادبیات تحسین می کنیم ، چیزی که بسیاری از ما بیش از همه با آن طنین انداز می کنیم عشق او به تنباکوی پیپ ، تعهد او به کشیدن پیپ و علیرغم هر گونه اعتراضی که ممکن است ارائه شود ، عزم تزلزل ناپذیر او برای اسموک پیپ است .