تاریخ طراحی پیپ فرانسه، انگلستان

در این مقاله می خوانید :

تاریخ طراحی پیپ فرانسه، انگلستان

برخلاف سایر رسانه‌ها و سبک‌های هنری، مانند نقاشی‌های امپرسیونیستی یا مجسمه‌های باستانی یونانی، بحث درباره پیپ‌ها به‌ عنوان قطعه‌های هنری تلاش نسبتاً جدیدی است. این نبود سابقه، هم چالش‌هایی را ایجاد می‌کند و هم مقداری آزادی را به همراه دارد: از یک طرف، هیچ منبعی “در رشته طراحی پیپ، مجلات دانشگاهی برای مراجعه به آن‌ها برای کسب اطلاعات وجود ندارد، اما از سوی دیگر، چنین فضایی، علاقه‌مندان را به دنبال روش‌های بررسی پیپ‌ها به عنوان هنر، کاوش در سبک‌های طراحی و توسعه زبان هنری مرتبط با آن تشویق کرده است.

نتیجه: زبانی مشترک در دنیای پیپ!

این زبان نتایج تجزیه و تحلیل هنری را در بر می‌گیرد و از تاریخچه زمانی ساخت پیپ پیروی می‌کند، اما مانند هر زبان دیگری، شبکه‌ای از رشته‌های همگرا است – برخی از آن‌ها با هم تداخل دارند، برخی دیگر کاملاً متفاوت. جدول زمانی تاریخی طراحی پیپ به دور از نظم و ترتیب است. همانند انسان‌ها، زبان‌ها زنده و در حال تکامل هستند پیچیده و چالش برانگیز! زبان و تاریخچه طراحی پیپ نیز این‌گونه است.

واژگان طراحی پیپ بر الگوهای مشاهده شده در طول تاریخ پیپ‌سازی متکی است و بر شباهت‌های زیبایی شناسی پیپ‌ها از همان دوران و یا منطقه جغرافیایی متمرکز است.

برای ترسیم و گره گشایی تاریخ پیپ‌سازی، ما رابطه بین تاریخ و زیبایی‌شناسی را که به پیپ‌ها و زبانی که در مورد آن‌ها صحبت می‌شود، تجزیه و تحلیل می‌کنیم، امیدواریم وضوح و چشم‌اندازی را به  دنیای پیپ‌هایی که دوست داریم بیاوریم و تنوع زیبای این دنیا را به نمایش بگذاریم و همچنین وحدت ذاتی درون آن‌ها را.

در این مقاله به فرانسه و انگلیس و آنچه که درباره طراحی پیپ “کلاسیک” و “سنتی” می‌دانیم، می‌پردازیم.

تاریخ طراحی پیپ فرانسه، انگلستان

در سنت کلود، فرانسه، در سال ۱۸۵۰ کارخانه پیپ‌سازی کوموی، که توسط فرانسوا کوموی تقریباً ۳۰ سال قبل تأسیس شد، نامی برای خود در ساخت پیپ‌هایی از خاک رس و چوب شمشاد برای ارتش ناپلئون ایجاد کرده بود. با این حال، در حدود سال ۱۸۵۰، کارخانه شروع به تولید پیپ‌های از جنس برایر کرد، زیرا به ویژگی‌های برتر اسموک این چوب پی برده بود و ناخودآگاه سابقه‌ای برای ساخت پیپ ایجاد کرد که قرن‌ها ادامه پیدا کرد. از آن زمان، سنت کلود در طول قرن نوزدهم به منبع تولید پیپ‌های برایر تبدیل شد و در نهایت به شهرهای دیگر و کشورهای دیگر گسترش یافت.

خانواده Comoy بعداً با خانواده Chapuis ادغام شد و برند Chacom را بوجود آوردند و کارخانه Chapuis-Comoy را در سنت کلود تأسیس کردند، با تعدادی دیگر از سازندگان نمادین، مانند: Ropp، Butz-Choquin و Jeantet که همگی از همان منطقه در فرانسه سرچشمه گرفتند.

سرانجام، نفوذ به بریتانیا گسترش یافت و آلفرد دانهیل، خانواده بارلینگ، چارلز پترسون و دیگر سازندگان برجسته کارخانه‌های پیپ سازی خود را تشکیل دادند در حالی که کوموی و دیگران در انگلستان نیز شعباتی را تأسیس کردند.

بیشتر بخوانید:  تدخین =مرگ تدریجی

مانند تندبادهای رودخانه‌های که از روی صخره‌ها هجوم می‌آورند و شتاب بیشتری می‌گیرند، شروع ساخت پیپ‌های برایر به‌طور تصاعدی و با شور و حرارت گسترش یافت. در اوایل دهه ۱۹۰۰، صدها برند ظهور کردند، نام‌هایشان را تغییر دادند ویا توسط شرکت‌های دیگر جذب شدند. فضا مملو از نوآوری و رقابت بود و جامعه‌ای که پیپ می‌کشیدند به سرعت از این جنون لذت می‌بردند.

با وجود تعداد بسیار زیاد برندها و شروع ناگهانی و آشفته آن‌ها، اتفاق و مفهومی این کارخانه‌های پیپ سازی اولیه را متحد کرد: تمرکز بر تولید انبوه.

عصر صنعتی جدید و هیجان انگیز بود و کشیدن پیپ به همان اندازه که تلفن‌های هوشمند امروزی جزء اصلی جامعه هستند، هیجان انگیز بود. تولید انبوه پیپ‌های برایر نه تنها از نظر مالی منطقی بود بلکه برای پاسخگویی به نیازهای پیپ کش ها نیز ضروری بود، بنابراین کارخانه های پیپ سازی ماشین هایی را برای تولید پیپ در مقادیر زیاد طراحی کردند.

بدیهی است که این ماشین‌ها نمی‌توانستند تمام جنبه‌های ساخت پیپ را در نظر بگیرند – استم ها هنوز به اتصالات نیاز داشتند و عناصر شکل‌دهی خاص همچنان نیاز به رویکرد شخصی و عملی داشتند – اما وقتی نوبت به سوراخ کردن و راه هوایی و شکل دادن اولیه به کاسه، شنک و استم رسید، ماشین‌های تراش، کارایی کارخانه‌های پیپ سازی را به طور چشمگیری افزایش دادند. این ماشین‌ها همچنین در شکل گیری آنچه که امروزه به عنوان فرم‌های کلاسیک پیپ در نظر می‌گیریم کمک کردند: انواع بیلیارد، دوبلین، اپل، بولداگ و غیره.

به دلیل محدودیت‌های مکانیکی و قالب‌های مورد استفاده برای اشکال مختلف، ماشین‌های پیپ سازی به تقارن شعاعی در طرح‌های پیپ نیاز داشتند، به این معنی که اشکال باید در طول یک محور مرکزی و افقی که طول پیپ را می‌گذراند، متقارن باشند. به هر شکل کلاسیک از منظر هوایی نگاه کنید، با تصور خطی که وسط کاسه و ساقه را بریده است، متوجه یک تصویر آینه‌ای عالی بین هر دو طرف خواهید شد. محدودیت‌‌های دیگری نیز به عناصری کمک می‌کند که ما آن‌ها را جزء جدایی‌ ناپذیر برخی از اشکال کلاسیک می‌دانیم.

به عنوان مثال، خمیدگی خفیف رو به جلوی سنتی بیلیارد به عنوان نمونه‌ای از این پدیده اشاره می‌کند: “یک ضربه به جلو بیلیارد به گونه‌ای ساخته شد تا جایی برای ابزارها باقی بگذارد تا کاسه را به طور کامل بچرخانند بدون اینکه وارد شنک شوند. “اگر کاسه کاملاً عمودی بود، انتقال پیپ نمی‌توانست به درستی شکل بگیرد. همان‌طور که  توضیح داده شد: «با رشد و توسعه تولید پیپ، نشانه‌های شکل‌دهی کهن الگویی شدند و آنچه را که ما جنبه‌های ذاتی شکل‌های پیپ «کلاسیک» و «سنتی» می‌دانیم را تشکیل می‌دهند.

بیشتر بخوانید:  ۷ بیماری بیخ گوش کودکانِ دارای والدین سیگاری

این سبک کلاسیک یا سنتی طراحی پیپ، همانطور که اکنون به آن اشاره می‌کنیم، نشان‌دهنده تعادل متناسب، تقارن شعاعی و استانداردهای شکل‌دهی کلی است که توسط سازندگان اولیه پیپ فرانسوی و انگلیسی آغاز شده است، همانطور که تمرکز آن‌ها بر تولید انبوه و محدودیت‌های آن دیکته شده است.

ماشین آلات پیپ‌سازی خاص پیپ‌های کلاسیک یا به سبک انگلیسی و فرانسوی آن‌هایی هستند که فرم کهن الگویی را برای یک شکل خاص نشان می‌دهند: خطوط اغلب ساده و در عین حال محکم و تقریباً استوار هستند و نسبت‌ها متعادل هستند – به این معنی که اختلاف تناسبی زیادی بین اندازه وجود ندارد چه در شنک و چه کاسه، هر دو به جای رقابت برای جلب توجه بصری، یکدیگر را تکمیل و متعادل می‌کنند.

این کهن الگوها در زمانی توسعه یافتند که طرح‌های بلاک برایر در ساخت پیپ اولویت چندانی نداشتند. همانطور که قبلا ذکر شد، در دهه ۱۸۰۰ و اوایل دهه ۱۹۰۰، تمرکز بر تولید انبوه بود. پیپ‌ها ابزاری کاربردی برای لذت بردن از تنباکو در نظر گرفته می‌شدند و جذابیت زیبایی‌شناختی آن‌ها به اندازه‌ای که بعداً تبدیل شد، در رویکرد تولید پیپ در کارخانه‌ها مهم نبود.

به عنوان مثال، پیپ‌های اولیه را در نظر بگیرید: Dunhill’s Bruyere در حالی که یک پالت زیبا را ارائه می‌دهد، هرگز برای برجسته کردن الگوهای طرح‌های طبیعی برایر طراحی نشده است و نمونه‌های اولیه سندبلاست Shell Briar بافت متراکم و ناهمواری را به جای حلقه‌های رشد عمدی ارائه می‌دهد. این بدان معنا نیست که پیپ‌های اولیه فاقد زیبایی ذاتی هستند.

در واقع، اشکال کلاسیک توسعه یافته در این دوران هنوز هم از محبوب‌ترین و زیباترین شکل‌های پیپ امروزی هستند. حتی اگر کارخانه‌های اولیه پیپ بر روی کارایی و تولید انبوه تمرکز داشتند، عملکرد و جذابیت زیبایی شناختی دو جنبه جداگانه نیستند. اغلب برعکس این موضوع صادق است: وقتی عملکرد به خوبی انجام شود، جذابیت زیبایی شناختی یک شی را افزایش می‌دهد.

سایکس ویلفورد می‌گوید: من فکر می‌کنم ما تمایل داریم چیزهای مفید را زیبا ببینیم.

آیا طاق‌های گوتیک زیبا هستند؟

پاسخ واضح این است که بله، قوس‌های گوتیک زیبا هستند. ما کلیساهای گوتیک را به خاطر زیبایی معماری‌شان می‌ستاییم و از آن‌ها بازدید می‌کنیم، که با استفاده فراوان از طاق‌ها تا حدودی افزایش یافته و مشخص شده‌اند. با این حال، این قوس‌ها عملکرد ساختاری خاصی را نیز انجام می‌دهند. در واقع، نیازهای سازه شکل قوس را مشخص می‌کند – شکلی که ما به‌ عنوان انسان، آن را کاملاً زیبا می‌یابیم.

بنابراین، ممکن است چیزی زیبا باشد و همچنین کارآمد و اغلب این زیبایی توسط عملکرد شی تعریف می‌شود یا از آن ناشی می‌شود.

همین امر در مورد پیپ‌های انگلیسی و فرانسوی نیز صدق می‌کند، اشکالی که اکنون آن‌ها را «کلاسیک» می‌نامیم. از نظر عملی، پیپ‌ها به یک محفظه و راه هوایی نیاز دارند و به این منظور کارخانه‌های اولیه، ماشین‌های خاصی با استانداردهای شکل‌دهی خاص‌تری ایجاد شدند. با این حال، ضرورت‌ها و محدودیت‌ها نیز به فرم‌های زیبایی منجر شد که با تعادل ترکیبی و جوانب زیبایی شناختی مشخص شد.

بیشتر بخوانید:  سفارش و ساخت کیف چرم پیپ

اگرچه تولید انبوه روش کار بود و اگرچه ماشین‌ها به تعریف ساختار زیربنایی شکل‌های کلاسیک کمک کردند، اما سایکس می‌گوید: انسان‌ها عمداً چیزهای زشت نمی‌سازند. برخی نسبت‌های خاص از نظر زیبایی‌شناختی دلپذیرتر از سایرین هستند، بنابراین کارخانه‌ها بر اساس اندازه‌های مشخصی از کاسه به شنک و نسبت‌های  شنک به استم، بر اساس آنچه که بهترین به نظر می‌رسد، تجهیز شدند. ما اشکال کلاسیک پیپ را درک و تعریف می‌کنیم. هرچه این طرح‌های سنتی بیشتر مد می‌شدند، کهن الگوها تثبیت‌تر می‌شدند.

با استانداردسازی این قراردادهای شکل‌دهی، سازندگان پیپ شروع به توجه بیشتر به ارائه زیبایی شناختی پیپ، فراتر از شکل آن کردند. به عنوان مثال، دانهیل فینیش صاف Root Briar را در سال ۱۹۳۱ معرفی کرد که رنگ و نمایی سبک‌تر از Bruyere به‌خصوص برای تعریف بهتر طرح‌ها ارائه می‌داد. سبک انگلیسی همچنین تعاریفی همچون شیلینگ و طرح‌های حلقه ای را ایجاد کرد که به ویژه در فینیش سندبلاست، طرح‌های موجود در برایر را نمایان می‌کرد.

حتی با توجه به افزایش تمرکز بر روی فینیشینگ، طراحی کلی پیپ‌های فرانسوی و انگلیسی در طول این دوره از تولید انبوه ثابت ماند. اشکال استاندارد در پیپ کلاسیک، تقارن شعاعی را حفظ کرده و نسبت‌های نسبتاً متعادلی را نشان می‌دهند، به طوری که کاسه و شنک بین یکدیگر متعادل می‌مانند: اگر کاسه دلچسب و عضلانی بود، شنک و استم نیز به همین شکل بود.

این نشانه‌های شکل‌دهی، استانداردها و قراردادهای طراحی پیپ‌های کلاسیک، قالبی را تشکیل می‌دهند که از آن، سبک‌های دیگر توسعه می‌یابد و اگرچه بسیاری از کارخانه‌های اولیه پیپ سازی فرانسوی و انگلیسی دیگر در دنیای تجارت نیستند، سبک ساخت پیپ آن‌ها هنوز زنده است.

تعدادی از این تولیدکنندگان قدیمی مانند همیشه در حال پیشرفت هستند و استانداردهای طراحی پیپ که بیش از یک قرن پیش به ایجاد آن‌ها کمک کردند، هنوز هم بر روی پیپ‌سازان مدرن امروزی تأثیر می‌گذارند. سبک کلاسیک طراحی پیپ پایه و اساس تمام پیپ‌سازی است. صرف نظر از اینکه سازنده خاصی به آن نقوش کلاسیک پایبند باشد یا از آن‌ها دور شود، آن‌ها عناصر اساسی زیبایی شناختی باقی می‌مانند که تمام سبک‌های دیگر بر اساس آن ساخته شده‌اند، چشمه‌ای که همه سبک‌های دیگر از آن تغذیه می‌شوند.

شما می‌توانید برای تهیه پیپ و ادوات آن به صورت آنلاین در وب سایت فروشگاه پاسارگاد تاباک یا بصورت حضوری آن را تهیه کنید.

تاریخ طراحی پیپ فرانسه، انگلستان

3 دیدگاه دربارهٔ «تاریخ طراحی پیپ فرانسه، انگلستان»

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برچسب ها